بیست و نهم اسفند، روزی که در تاریخ ایران به عنوان نقطه عطفی در استقلال اقتصادی و سیاسی کشور ثبت شد. در این روز، ملت ایران توانست با تلاشهای بیوقفه، مدیریت منابع عظیم نفتی خود را از چنگال استعمار خارج کند و سرنوشت طلای سیاه را به دست خویش بگیرد. اما این مسیر آسان نبود؛ سالها کشمکش، مبارزه، مذاکرات فشرده و فداکاریهای فراوان در پس این پیروزی نهفته است. ملی شدن صنعت نفت ایران نه تنها یک تحول اقتصادی، بلکه یک حرکت ملی و سیاسی بود که تأثیرات آن هنوز در تاریخ ایران حس میشود.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، ایران تحت قراردادهای ناعادلانهای همچون قرارداد دارسی (1901) و امتیازنامههای دیگر، منابع نفتی خود را تقریباً به طور کامل در اختیار شرکتهای خارجی قرار داده بود. شرکت نفت ایران و انگلیس (AIOC) که تحت کنترل بریتانیا بود، بخش عمدهای از سودهای نفتی را به جیب میزد و ایران سهم بسیار ناچیزی از این ثروت هنگفت دریافت میکرد. این مسئله باعث نارضایتی گسترده در میان مردم، روشنفکران و سیاستمداران شد.
در دهه ۱۹۴۰، دکتر محمد مصدق، به عنوان یکی از رهبران ملیگرا، توانست جریانی را به راه بیندازد که هدف اصلی آن کنترل ملی بر منابع نفتی کشور بود. او و همفکرانش در جبهه ملی ایران معتقد بودند که نفت ایران باید به دست خود ایرانیان اداره شود و درآمد آن صرف توسعه کشور گردد.
در کنار سیاستمداران ملیگرا، بسیاری از روحانیون و اقشار مختلف مردم نیز از این جنبش حمایت کردند. آیتالله کاشانی یکی از شخصیتهایی بود که با نفوذ خود در میان مردم، توانست حمایت گستردهای برای ملی شدن صنعت نفت جلب کند.
پس از کشمکشهای فراوان، سرانجام در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹، مجلس شورای ملی ایران قانون ملی شدن صنعت نفت را تصویب کرد. این تصمیم، نقطه آغاز یک رویارویی بزرگ با بریتانیا و شرکتهای نفتی غربی بود که منافع خود را در خطر میدیدند.
انگلیس که از این تصمیم به شدت آسیب دیده بود، بلافاصله تحریمهای شدیدی علیه ایران اعمال کرد و تلاش کرد از طریق دیوان بینالمللی دادگستری و سازمان ملل، این تصمیم را لغو کند. اما دولت مصدق با استدلالهای قوی و حمایت مردمی، توانست در برابر این فشارها مقاومت کند.
با وجود تمام تلاشها، ملی شدن نفت با یک کودتای طراحیشده توسط سازمان سیا و اینتلیجنس سرویس بریتانیا (عملیات آژاکس) در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به شکست انجامید. مصدق سرنگون شد و محمدرضا شاه، که با حمایت غرب بازگشته بود، بار دیگر کنترل نفت را به کنسرسیوم شرکتهای نفتی بینالمللی واگذار کرد.
با وجود شکست سیاسی نهضت، ملی شدن صنعت نفت باعث شد که ایران در دهههای بعد بتواند به تدریج کنترل بیشتری بر منابع نفتی خود اعمال کند. این جنبش باعث شد که کشورهای دیگر نیز به فکر کنترل منابع خود بیفتند و موجی از ملیسازیهای مشابه در سراسر جهان رخ دهد.
نهضت ملی شدن نفت، آگاهی سیاسی مردم ایران را افزایش داد و نشان داد که وحدت ملی میتواند در برابر استعمار و سلطه خارجی ایستادگی کند. هرچند کودتای ۲۸ مرداد ضربهای سخت به این حرکت زد، اما بذر خودباوری ملی را کاشت که بعدها در جریان انقلاب ۵۷ به ثمر نشست.
ملی شدن نفت ایران به عنوان یک نمونه موفق از ایستادگی یک کشور در برابر قدرتهای استعماری، الهامبخش بسیاری از کشورهای دیگر شد. در دهههای بعد، کشورهای خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین تلاش کردند تا منابع خود را از کنترل شرکتهای چندملیتی خارج کنند.
یکی از مهمترین عوامل موفقیت این جنبش، اتحاد میان گروههای مختلف اجتماعی، مذهبی و سیاسی بود. این همبستگی باعث شد که ایران بتواند در برابر فشارهای خارجی ایستادگی کند.
ملی شدن صنعت نفت نشان داد که یک کشور نمیتواند بدون کنترل بر منابع اقتصادی خود، استقلال واقعی داشته باشد. این درس هنوز هم برای کشورهایی که وابستگی شدید به شرکتهای خارجی دارند، اهمیت دارد.
در حالی که ملی شدن نفت یک موفقیت بزرگ بود، اما عدم برنامهریزی دقیق برای مقابله با تحریمهای اقتصادی و فشارهای خارجی، در نهایت به شکست آن منجر شد. این نشان میدهد که هر حرکت ملی نیاز به راهبردهای دقیق برای مقابله با واکنشهای بینالمللی دارد.
ملی شدن صنعت نفت، یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخی ملت ایران بود که توانست پایههای استقلال اقتصادی و سیاسی کشور را مستحکم کند. هرچند که این جنبش در کوتاهمدت با کودتای ۲۸ مرداد شکست خورد، اما اثرات آن همچنان در سیاست و اقتصاد ایران احساس میشود. امروز نیز، درسهای این جنبش میتواند راهنمایی برای تصمیمات اقتصادی و سیاسی کشور باشد.
بیست و نهم اسفند، نه فقط یک روز در تقویم، بلکه یادآور رشادتها، مبارزات و تلاشهای یک ملت برای کنترل سرنوشت خود است. طلای سیاه دیگر در دستان بیگانگان نیست، اما هنوز راه درازی برای استفاده بهینه از آن در جهت توسعه ملی باقی مانده است.
source