صفحه اقتصاد –
سریال جان سخت در ژانر اجتماعی در سال ۱۴۰۳ از شبکه خانگی و پلتفرم فیلم نت منتشر می شود، در این سریال بازیگرانی چون فرهاد اصلانی، مهرداد صدیقیان، امیرحسین هاشمی، مجتبی پیرزاده، الناز حبیبی، ماهور الوند، مجید یوسفی، نسرین مقانلو، مسعود کرامتی و… حضور دارند. خلاصه داستان قسمت دوازدهم سریال جان سخت را در ادامه این مطلب می خوانیم.
خلاصه قسمت ۱۲ سریال جان سخت
بچه ها و مهران با ماشین میرن که کیف رو پیدا کنن توی تپه ها اشکان عکس رو نشون مهران میده و مهران توی کاغذ مینویسه شاید 10 جا توی این دره شبیه این باشه نشونی دقیق بده اشکان میگه فقط همینه. مهران مینویسه باید بیشتر بگردی تا اینو پیدا کنی.
اشکان میگه از نزدیک ترینش که فکر می کنی شبیه اینه شروع کنیم و بعد همه سوار ماشین میشن و میرن.
رحیم میره پیش آقا ناصر و حکم فرزاد رو نشون میده و میگه اینو یه جوری حل کن به جوونیش رحم کن به مادرش رحم کن. آقا ناصر میگه اگه میتونستم احمد رو آزاد کنم باز یه حرفی میتونستم به ثریا بزنم الان هیچی ندارم بهش بگم. رحیم میگه به دست و پات میفتم تو بزرگی کن.
بچه ها پخش میشن نگار و حمید، اشکان و هانیه، شاهین هم تنها تا دنبال چاه بگردن.
آقا ناصر به ثریا زنگ میزنه و میگه اگه سرت خلوته بریم یه جایی یه کاری دارم و به حامد بگو بیاد دم مغازه.
حمید به نگار میگه ولی من مطمئنم که الماس پیدا میشه نگار میگه واس دل خوشی من که نمیگی؟ حمید میگه نه مطمئنم دست پر برمی گردیم، ولی یه قول بهم بده وقتی فرزاد از زندان آزاد شد یه 24 ساعت با ما کار نداشته باش بزار ما بزنیمش بس که مارو اذیت کرد. نگار میگه خودمم کمکت می کنم اصلا اول خودم میزنمش.
آقا ناصر با ثریا میرن سر قبر وحید و ناصر به ثریا میگه حکم فرزاد رفته برای اجرای احکام فقط مونده طناب دار رو بندازن دور گردنش حالا ۴، ۵ روز اینور اونور. ثریا میگه نکنه توقع داری غصه اونم بخورم ناصر میگه فقط گفتم که در جریان باشی. ثریا میگه منو آوردی سر قبر بچم که از قاتلش حرف بزنی ناصر میگه خودت گفتی که بیایم اینجا. ثریا میگه دلم براش تنگ شده بود، ناصر میگه وحید پسر منم بود با رفتنش پیرم کرد. ثریا میگه جواب من همونه که بود، اگه تو میخوای کاری کنی رضایت تو کافیه برای دادگاه تا اونو آزاد کنی، بدبختانه به منِ مادر جگر سوخته کاری ندارن، هر کاری دلت میخواد بکن ولی تو این قضیه از زبون من چیزی نمی شنوی، اینم بدون که با اینکارت نه منو داری نه حامد. اگه الان از حامد بپرسی دوست داری ۵ سال به عمر من و تو اضافه بشه یا اون پسره اعدام بشه مطمئن باش جوابش اون دومیه.
اشکان با دوربین داره میبینه که بلکه چاله رو پیدا کنه که حمید و شاهین دستش میندازن. هانیه میاد به اشکان میگه که شب بمونیم همین جا، خونه مهران خیلی ترسناکه من اصلا نتونستم بخوابم اشکان میگه اگه بچه ها موافق هستن من حرفی ندارم. هانیه میگه پس من و نگار میریم تا یه جایی رو ردیف کنیم.
بچه ها شب که میشه دور آتیش می شینن و از خاطرات خجالت آورشون به هم دیگه میگن و کلی می خندن و صبح بیدار میشن و دوباره دنبال کیف میگردن.
ناصر یه نامه مینویسه و میره پیش ثریا و نامه رو میده بهش و میگه اگه من یه روز مُردم بدون نظر من این بوده و به غیر از خودت هیچ کسی نباید از این نامه با خبر بشه. ناصر میره و ثریا نامه رو باز میکنه و میخونه.
حمید میره پیش نگار و میگه چی شده؟ نگار میگه فرزاد زنگ زده آنتن نداشتم و اس ام اس اومده بهم. حمید میگه حالا چرا انقدر عصبانی هستی؟ نگار میگه اینجا خیلی بزرگه امیدی نیست. حمید میگه ما خودمونو واس 10 روز آماده کرده بودیم تازه 2 روزه اینجاییم. ما هممون واس فرزاد اینجاییم اگه تو بخوای از الان جا بزنی ما چی بگیم.
بچه ها ناهار میخورن نگار هنوز نگران بود، تصمیم می گیرن شب به خاطر نگار کاری کنن سرحال بیاد، موزیک میذارن می رقصن. از مهران هم می خوان بیاد برقصه، شاهین با گوشی نگار مسخره بازی در میاره و از تک تک بچه ها میپرسه که با پولشون چیکار می خوان بکنن. موقع خواب اشکان اطراف رو نگاه میکنه و آتیش رو خاموش میکنه. یکی هم از دور کشیک میداده اما مشخص نبود که چه کسی هست.
حامد توی قهوه خونه با انیر نشسته بود که الهام رو میبینه و میره بیرون می بینه الهام سوار یه ماشین میشه و میره .
صبح شاهین بدو بدو میره و حمید و نگار رو صدا میکنه و میگه چاه رو پیدا کردم.
امیر به حامد بهش میگه مگه برات مهمه الهام کجا میره یا چیکار میکنه؟ نمیشه که از این ور داداشه رو بکشی بالا از این ور به خواهره فکر کنی باید یه ورشو بگیری، غصه خوردن نداره که یه ساله ولش کردی حالا رفته با یکی دیگه ریخته رو هم، جهنم نه بی خیال شو نه احساساتی. حامد اونقدر عصبانی بود که با خنده مشتری های قهوه خونه اعصابش بیشتر بهم میریزه و بلند میشه بهشون گیر میده و درگیر میشه.
بچه ها جمع میشن دور چاه و میبینن که توش هیچی نیست و اصلا ارتفاعی هم نداره. به شاهین میگن این دو متر هم نیست شهرام گفت چاه عمیق.
الهام داشت می رفت خونه که حامد جلوشو میگیره و میگه خوش گذشت دور دور بازی با شاسی بلند قهوه ایه؟ الهام میگه به تو چه برو عقب بوی الکل دهنت خفه ام کرد. حامد میگه به منکه ربط نداره اما اینطور آدمها که باهات دور زدن و کارشون تموم شد یه جا کنار خیابون ولت می کنن میرن، الهام میگه تو یکی نگران نباش، آشنای سحر بود. یکی رو میشناسه پول نزول میده رفتم باهاش صحبت کنم. حامد میگه من هنوز دوستت دارم، الهام میگه غلط کردی مستیت بپره میشی همون هیولا، روزگار مارو سیاه کردی منو دوست داری، حامد میگه اونکه مرده داداش منه بعد من روزگار شما رو سیاه کردم، الهام میگه داداش منم تو زندان پای اعدامه ، منو دوست داری کمک نمی خوام ازت، فقط سنگ جلوی پامون ننداز. حامد میگه من وحید رو با هیچکس معامله نمی کنم حتی تو.
اشکان میاد پیش هانیه و در مورد حال حنا حرف میزنن و بعد هم درباره روحیه نگار میگن. اشکان به هانیه میگه به فرض این کیف پیدا شد ما هم به سهممون رسیدیم تو میذاری میری؟ هانیه میگه نه نمیرم.
اشکان توی این چند روزه یه حس هایی بهش دست میده و همش فکر میکنه کسی داره از دور نگاش میکنه میره به حمید میگه که من همش یه نفرو میبینم انگار داره ما رو میپاد. حمید میگه شاید توهم زدی من درباره اینجا تحقیق کردم تو نت زده اینجا جن داره اصلا اسم دیگه اش دره جنه، اشکان میگه تو چیز مشکوکی ندیدی؟ حمید میگه آفتاب زده تو سرت خطای دید داری ول کن بابا.
شاهین به حمید میگه من چشمم آب نمیخوره چیزی پیدا کنیم ، حمید میگه حالا اینا جلو نگار نگیا.
یکی از افراد اونجا با موتور میاد رد میشه و چون معتاد بوده مشغول کشیدن مواد میشه، موبایلش زنگ میخوره به رفیقش عادل میگه کارگاه نیستم اومدم دره دو تا دود بگیرم برگردم نیم ساعت دیگه میام کارمون رو انجام میدیم برمی گردیم تهران، همون لحظه هانیه از اونجا رد میشه، میگه یه ماده بز کوهی داره تنها اینجا می چرخه باورت میشه؟ حالا خفتش کردم میفهمی.
مرد هانیه رو تعقیب میکنه، یکی از پشت میزنه تو سره اون مَرده و میفته زمین بعد بدون اینکه نشون بده کی بوده پاهاشو میگیره میکشه میبره…
source