آنانکه قلبشان به یاد خدا آرام است

 اقتصاد۲۴- خداوند؛ فاصله میان شادی وصال واندوه فراق آیت‌الله احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری و استاد درس خارج حوزه علمیه قم در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده به تفسیر آیه ۴۵ سوره کهف با روش نشانه‌ای پرداخته است که با هم این یادداشت را می‌خوانیم.

«وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ ۗ وَکَانَ اللَّهُ عَلَیٰ کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِرًا؛ و برای آنان زندگی دنیا را مثل بزن که مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستادیم سپس گیاه زمین با آن درآمیخت و [چنان]خشک گردید که باد‌ها پراکنده‏ اش کردند و خداست که همواره بر هر چیزی تواناست».

بنابر روایت ایکنا، زندگی چیست جز مثلی که همچون آبی از آسمان رحمت فرود آمده، با خاک زمین درآمیخته، در بوستان امید به گل نشسته و سپس در کشتزار وداع پژمرده گشته، باد‌های روزگار برگ‌هایش را پراکنده و جز آنچه دل‌ها به صفا و احسان به رفعت یافته‌اند، چیزی باقی نمی‌ماند.

این‌گونه عمر می‌گذرد، همچون رودی که میان صخره‌های رنج و دشت‌های آرامش پیچ و تاب می‌خورد، هر موجی خاطره‌ای گذرا را با خود می‌برد و هر ساحلی دریچه‌ای از امید را دوباره می‌گشاید. ما میان بال‌های زندگی پرواز می‌کنیم، عطر آرزو‌ها را استشمام می‌کنیم، به نسیم سرنوشت تسلیم می‌شویم، با رویاهایمان آسمان را در آغوش می‌کشیم و با گذشته‌هایمان به زمین بازمی‌گردیم، جایی که دل‌ها همچنان با عشق زندگی می‌تپند.

دنیا چیزی نیست جز بوستانی که سایه‌اش میان گرما و سرما می‌گردد. گاه لباس شادی به ما می‌پوشاند و گاه کفن حزن بر تنمان می‌کند. زمان گاهی با نرمی ما را در آغوش می‌گیرد و لحظه‌ای دیگر به ورطه اندوه پرتابمان می‌کند.

در این دنیا نه شادی پایدار است و نه سرور ماندگار؛ روزگار بال‌هایش را گاهی باز می‌کند و گاهی می‌بندد، ما میان اسارت و آزادی، میان امیدی که طلوع می‌کند و خوفی که فرو می‌پوشاند، در حرکتیم. آرامشی نیست جز در کناره‌های جاودانگی، جایی که جان‌ها آرامش می‌یابند و دل‌ها در آغوش ابدیت آسودگی می‌جویند.

این دنیا با رنگ‌های زنده و رویا‌های فریبنده‌اش چیزی نیست جز سرابی که رهگذر را فریب می‌دهد و خیالی که عبور کننده را شاد می‌کند. زینتی است زوال‌پذیر، گلی است پژمرده و بادی است گذرا. نه در حالتی می‌ماند و نه در شأنی دوام می‌آورد. چه بسیار کسانی که به خوشی‌های آن دل بسته‌اند و امید‌های خود را در آن آویخته‌اند، اما باد‌ها می‌آیند و همه امید‌ها را پراکنده می‌کنند و همه رویا‌ها را می‌زدایند، گویی که چیزی نبود.

انسان‌ها در این دنیا میان آزادگان از غم و زندانیان اندوه‌اند، همچون کسی که از رودخانه‌ای خروشان عبور می‌کند، گاهی امواج آنها را به بالا می‌برد و گاهی به پایین می‌افکند، هیچ آرامشی ندارند مگر آنکه قایق زندگی‌شان بر ساحل ابدیت لنگر اندازد.

همان‌گونه که زندگی با قلم تقدیر به رنگ‌های گوناگون نقش می‌بندد، ما را میان رویا‌های رنگارنگ و درد‌های پنهان پیش می‌برد. گاهی خورشید بشارت از افق طلوع می‌کند و دل‌ها را به مژده وصال روشن می‌کند و گاهی غروب شادی در افق فقدان ناپدید می‌شود و جان‌ها را به حزن جدایی تیره می‌کند. گویا زمان میان شادی‌ای که می‌درخشد و مصیبتی که فرو می‌نشیند، به پیش می‌رود، در نوسانی میان وعده دیدار و تهدید جدایی.

مردم در این زندگی همچون مسافران کشتی سرگردانی هستند، گاه در دریا‌های آرامی سفر می‌کنند و گاه در طوفان‌های سهمگین غرق می‌شوند، نمی‌دانند کی به آرامش می‌رسند و کجا لنگرگاه نهایی‌شان خواهد بود. در مسیر‌های آن بی‌راهنما گام برمی‌دارند و از سختی‌های آن بدون پشتوانه می‌گذرند، نه چیزی در آن ثابت است و نه قراری دارند، تا اینکه به ساحل ابدیت می‌رسند، سفرشان به پایان می‌رسد و اندوه‌هایشان خاتمه می‌یابد؛ و اگر دنیا خانه دگرگونی و تغییر است، کسی که خدا را به حق بشناسد، درمی‌یابد که پشت این ظاهر متغیر، باطنی آرام و ساکن وجود دارد. کسی که حلاوت ایمان را در قلبش بچشد، دنیا برای او به بهشت آرامش و راحتی بدل می‌شود، نه طوفان‌های آن او را متزلزل می‌کند و نه مصیبت‌هایش او را می‌هراساند.

هر که یاد خدا را توشه خود سازد و سکون را اساس خویش قرار دهد، دنیا برایش سرابی از آرامش و بهشتی از صلح خواهد شد. باطنی که اهل خدا می‌بینند، همان نیست که اهل غفلت مشاهده می‌کنند؛ باطن دنیا برای آنکه قلبش به یاد خدا آرام گرفته، منبعی از اطمینان و امنیت است. آری، «الا بذکر الله تطمئن القلوب»، پس دنیا از میدان اضطراب و ترس به واحه‌ای از سکون و سلام بدل می‌شود برای آنکه با قلب مطمئن به سوی خدا روی آورده است.

هر که به ریسمان محکم خدا چنگ زند، فنا برایش بقا می‌شود و رنج، عافیت. خدا ترسش را به ایمن و اندوهش را به شادی مبدل می‌سازد. در دنیا قلبی مطمئن خواهد داشت، حتی اگر ظاهرش پر از اضطراب و آشفتگی باشد. اساس آرامش، ایمان است و اساس صلح، یقین. کسی که خدا را بشناسد، زندگی‌اش در هر حالتی بهار خواهد بود؛ حتی اگر ظاهرش خزان باشد، باطنش بهاری جاودان است.

همان‌طور که زمان ظاهر خود را میان خنده و گریه تغییر می‌دهد، کسی که قلبش به نور خدا روشن شده، در هر حالتی جمال می‌بیند و در هر تغییری آرامش می‌یابد. دنیا برای او چیزی نیست جز گذرگاهی به سوی دار قرار و اضطراب آن بساطی از آرامش است برای آنکه با قلبی مطمئن به سوی خدا روی آورده است.

source

توسط ecokhabari.ir