خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی وحشی
امید به اتاقش رفت که اجه میره پیشش و میبینه حسابی تو خودشه و حالش گرفته ست. چاعلا تو کلاس نقاشی استادش میگه چهره ای که تو ذهنتون موندگاره را بکشین او میخواد روزگارو بکشه سریعا که استادش میگه کسی که حس خوب میگیرین ازش و کنارش یاد خودتون میوفتین که چاعلا شروع میکنه به کشیدن چهره جسور. یامان با رویا میرن سمت دانشگاه که رویا از یامان تشکر میکنه بابت رانندگی یاد دادن بهش و میره به داخل دانشگاه که همه درباره اش حرف میزنن که چجوری روش شده بیاد دانشگاه او باشنیدن اون حرفا اذیت میشه ولی به راهش ادامه میده که یامان میره پیشش و دستشو میگیره و میگه گفتم فکر نکنن این دختر خوشگل تنهاست سمتش نیان و باهم میرن سمت کلاس که آلاز اونارو میبینه و با عصبانیت میره تو باشگاه و شروع میکنه به مشت زدن کیسه بوکس. اجه از امید میپرسه که چیشده داری گریه میکنی؟ او میگه هیچی اجه میگه خوب پس فیلم ببینیم؟
او میگه نه حوصله ندارم اجه میگه پس آهنگ گوش کنیم مطمئنم عاشقش میشی! امید میگه باشه واسه بعد اجه میگه پس بیا باهم آهنگ بخونیم امید ازش میخواد تنهاش بزاره اجه قبول میکنه و میره. تو دانشگاه یامان میبینه که روزگار به خاطر کشیدن عکس جسور با چاعلا داره دعوا میکنه که میره باهاش دعوا میکنه و میگه با خواهر من درست رفتار کن چه مرگته؟ و وقتی یقه شو میگیره چاعلا جلوشو میگیره و میگه بس کن! یامان میگه داداشمی متوجهی داره چجوری باهات رفتار میکنه؟ او میگه نه من خرم اصلا هیچی نمیفهمم! و روزگار اونو میبره که یامان میره سراغ آلاز و بهش میگه با این رفیقت حرف بزن با چاعلا درست رفتار کنه وگرنه گردنشو میشکونم آلاز میگه فکر کردی اگه کسی خوب رفتار نکنه باهاش من نمیفهمم؟ و به طعنه میگه تو به زندگی خودت برس داداشی یامان کلافه میشه و از اونجا بیرون میاد.
وقتی از دانشگاه بیرون میاد میبینه چاعلارو با خشونت میندازه تو ماشین و راهشو میگیره و میره که با عصبانیت سوار ماشین میشه و به رویا میگه آدرس خونه روزگارو بفرسته و با سرعت میره. جسور و آسی موقع رفتن به خونه میبینن یعقوب و آدمش جلوی خونه وایسادن که جسور میره جلو و واسش کری میخونه و میگه آق اشرف گفت اگه دوباره سر و کله تون پیدا شد بهش بگیم ار جونت که سیر نشدی؟ او میگه بالاخره یه روزی دوباره کارت به من گیر میکنه اونموقع بهت نشون میدم! و میرن. یامان به خانه روزگار رفته و صداشو تو خونه اش میشنوه که محکم به در میکوبه و میره داخل او همه جارو میگرده اما چاعلارو پیدا نمیکنه و بهش زنگ میزنه اما صدای گوشیش درنمیاد. او موقع رفتن گردن روزگارو میگیره و میگه ببین چه چاعلا منو قبول داشته باشه چه نداشته باشه من داداش بزرگترشم فهمیدی؟ کوچیکترین خطی رو بدنش ببینم یا ببینم دوباره بدرفتاری میکنی باهاش گردنتو میشکونم فهمیدی؟! و بعد از کمی تهدید کردنش از اونجا میره.
بعد از رفتنش روزگار از تو کمد چاعلارو درمیاره و میگه که این داداش روانیتو به جون من نمیندازی وگرنه دیگه باهات نمیمونم! و درحالیکه چشمش کبوده میگه اینجوریم نرو خونه دو روز برو پیش سلن هرجا میخوای بری برو! و بهش عینک میده. یامان میره پیش جسور و آسی که میبینه خونه رو آب برداشته و درحال تمیز کارین او به پدرش زنگ میزنه که با نسلیهان رفتن رستوران و ازشون کمک میخواد او میگه ببرتشون به خونه باغ تا با اوستا صحبت کنم خونه شونو زودتر آماده کنه و برن سر خونه زندگیه خودشون یامان تشکر میکنه و آنها را میبره به خونه باغ تا موقتا اونجا بمونن. رویا باهاش تماس تصویری میگیره که یامان به خودش میرسه که جسور میخنده ولی آسی حرص میخوره یامان جوابشو میده که رویا میگه شام خودم درست کردم پس چرا نیومدی؟ کجایی؟ یامان میگه دارم میام کار پیش اومد.
امید حال روحیش بده و وقتی به آسی زنگ زد او درحال تمیزکاری تو خونه بوده و نمیخواسته امید چیزی بفهمه تا ناراحت نشه و بهش گفته بعدا بهت زنگ میزنم دستم بنده سری بعدی وقتی به یامان میخواسته زنگ بزنه اونم در حال رفتن به داخل خونه روزگار بوده و بهش گفته جاییم بهت زنگ میزنم به خاطر همین حس طرد شدن میگیره و گریه اش شدت میگیره. اجه میره پیشش و میگه تو گفتی نیم ساعت ولی من ۱ ساعت گذاشتم خلوت کنی و میخواد حالشو عوض کنه ولی امید عصبی میشه و میگه دست از سرم بردار نمیخوام نمیفهمی حوصله ندارم؟! اجه با ناراحتی به اتاقش برمیگرده…
بیشتر بخوانید:
source