به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، “نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران” اگرچه با دخالت کشورهای خارجی و طراحی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به شکست انجامید، اما این نهضت اولین عرصهی حضور و ائتلاف اکثریت ملت ایران برای قطع دست بیگانگان از منابع خدادادی این سرزمین و نرفتن زیر یوغ دستنشاندگان بیگانگان بود، بهنحوی که در مسیر ملی شدن نفت، نیروهای مختلفی اعم از ملیگراها، روشنفکران، روحانیون، مذهبیها، بازاریها و غیره نقش داشتند، اما موتور محرکه این نهضت حضور شخصیتی مانند آیتالله کاشانی بهشمار میرفت که عامل به صحنه آوردن مردم در قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ بود، بهگونهای که این قیام یکی از اقدامات مهم آیتالله کاشانی برای حفظ نهضت ملی شدن نفت محسوب میشود.
مبارزه آیتالله کاشانی با انگلستان در جنگ جهانی اول
سید ابوالقاسم کاشانی در ۱۲۶۴ هجری شمسی در تهران به دنیا آمد، پدر او سید مصطفی حسینی کاشانی از عالمان دینی بود که در کاظمین درگذشت. سیدابوالقاسم کاشانی در ۱۵ سالگی به عراق رفت و در حوزه علمیه نجف به تحصیل پرداخت. او از مراجع تقلید بزرگ از قبیل میرزا محمدتقی شیرازی، شریعت اصفهانی، آقاضیاء عراقی، سید ابوالحسن اصفهانی و سید اسماعیل صدر، اجازهی اجتهاد دریافت کرد. وی با تشکیل مدرسه «نوین علوی» در نجف به اداره امور آن پرداخت، در این مدرسه علاوهبر معارف اسلامی، دروس دیگری مانند ریاضیات و حتی فنون نظامی نیز تدریس میشد.
در جریان جنگ جهانی اول که بعضی از شهرهای عراق توسط نیروهای انگلیس اشغال شد، کاشانی به مقابله با نیروهای مهاجم پرداخت. میرزا محمدتقی شیرازی و شیخالشریعه اصفهانی از علمای ساکن عراق با نوشتن نامههایی به یاری وی برخاستند و به دنبال آن تعداد زیادی از سران عشایر نیز به تأیید حرکت او پرداختند. پس از آن که راههای مسالمتآمیز برای استقلال عراق به نتیجه نرسید با شروع نبرد بین انقلابیون و نیروهای انگلیسی، کاشانی از آیتالله محمدتقی شیرازی فتوای جهاد گرفت و به این ترتیب قیام در سرتاسر مناطق اشغالی فراگیر شد و بعضی از شهرها و مناطق به دست مسلمانان آزاد شد.
پس از اشغال عراق و آتشبس، حاکم نظامی انگلیسی عراق برای دستگیری وی جایزه تعیین کرد، بنابراین کاشانی متواری شده و به سوی ایران حرکت کرد. ورود وی به تهران در ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ شمسی همزمان با پادشاهی احمدشاه بود. احمدشاه از کاشانی در قصر ییلاقی خود پذیرایی کرده و در مورد تبعید سایر علما به مذاکره پرداختند. کاشانی در سال ۱۳۰۴ شمسی عضو مجلس مؤسسان شد و به تأسیس سلسله پهلوی رأی مثبت داد و در دوران رضاشاه فعالیت سیاسی علنی نداشت.
ملیشدن صنعت نفت
قانون ملیشدن صنعت نفت در واقع پیشنهاد جبهه ملی به رهبری دکتر محمد مصدق بود که با امضای همه اعضای کمیسیون نفت در مجلس شورای ملی ایران در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ به مجلس ارائه شد و در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ تصویب شد، در حالیکه انگستان با استعفای اجباری “حسنعلی منصور” و نخستوزیری “رزمآراء” به دنبال تصویب الحاقیهای به قرارداد نفتی خود با ایران در مجلس شورای ملی بود تا سرمایه ملی کشورمان را با خیال راحت غارت کند، اما از یک طرف مخالفت جبهه ملی و مصدق در مجلس و از طرف دیگر قیام مردمی به رهبری آیتالله کاشانی مانع این امر شد.
کاشانی شعار ملی شدن نفت را از بین نخبگان سیاسی به سطح عمومی کشاند و به بسیج مردمی پرداخت. وی با یک اعلامیه، مردم را دعوت کرد تا برای ملی شدن صنعت نفت در ۱ دی ۱۳۲۹ در مسجد شاه اجتماع کنند. کاشانی مردم را مجددا برای اجتماع روز هشتم دیماه در میدان بهارستان دعوت کرد. انتخاب میدان بهارستان برای این بود که هم حمایتی از نمایندگان جبهه ملی شده باشد و هم زنگ خطر را در گوش نمایندگان مخالف ملی شدن نفت به صدا در آورد. تلاشهای کاشانی در راه ملی شدن صنعت نفت موثر بود، مصدق در تگلرافی به او گفت: «تأییدات و اقدامات شجاعانه حضرتعالی، همیشه اساس موفقیت ملت ایران در این مبارزه تاریخی بوده است.»
قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ برای ادامه نخستوزیری مصدق
آیتالله کاشانی که مظهر مبارزات اسلامی آن دوره بود، نیروی مردمی در اختیار مصدق قرار داد و بهشیوهای خستگیناپذیر، تودههای ملت را برای ملی شدن نفت در صحنه نگاه داشته بود، تمام اجتماعات بزرگی که در حمایت از مصدق انجام گرفت با اعلامیه آیتالله کاشانی بود و بارها سراسر کشور با پیام او در جهت تقویت مصدق به تعطیلی عمومی رسیده بود، گروههای چپگرا و یا وابسته به دربار بارها خواسته بودند در مقابل نهضت ملی ایران سنگ بیندازند اما هربار کاشانی با شیوه مذهبی و اسلامی آنها را از میدان دور ساخت.
وی با مجاهدت خاص خود و با اتکاء به ملت مسلمان، مسیر تاریخ را در آن روز عوض کرد و نشان داد عمیقترین نیروهای ملی در این سرزمین بهپیروی از مرجعیت شیعه تا پای شهادت و از جانگذشتگی ایستادهاند، مردمی که در ۳۰ تیر به ندای کاشانی لبیک گفتند، مصدق را مجدداً به قدرت رساندند. ماجرا از آنجا آغاز شد که روز ۲۵ تیر ماه ۱۳۳۱ دکتر مصدق پس از سه ساعت مذاکره با محمدرضا شاه استعفا داد، علت استعفای وی عدم موافقت شاه با تصدی وزارت جنگ از سوی مصدق بود. در آن زمان و برابر با قانون اساسی مشروطه، وزارت جنگ را هم رئیس دولت باید انتخاب میکرد اما شاه انتخاب این مقام را به خود اختصاص داده بود و نمیخواست از آن صرفنظر کند.
در متن استعفای مصدق از نخستوزیری، چنین آمده بود: «چون در نتیجهی تجربیاتی که در دولت سابق به دست آمده، پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب میکند که پست وزارت جنگ را نخستوزیر شخصاً عهدهدار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشده و البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند و با وضع فعلی ممکن نیست مبارزهای را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه دهد.»
با اعلام استعفای دکتر مصدق، فعالیت در مجلس برای معرفی جانشین او در جناحهای مختلف آغاز شد. ۴۰ نفر از نمایندگان مجلس به نخستوزیری “احمد قوام” ابراز تمایل کردند. از سوی دیگر نمایندگان فراکسیون نهضت ملی جلسه دیگری داشتند و در اعلامیه اعلام کردند: «در شرایط فعلی ادامه نهضت ملی جز با زمامداری دکتر مصدق میسر نیست، متعهد میشویم با تمام قوای خود و با کلیه وسایل از دکتر مصدق پشتیبانی نماییم.»
با انتشار خبر استعفای مصدق، آیتالله ابوالقاسم کاشانی که در آن مقطع رهبری مذهبی نهضت را بهعهده داشت، با صراحت و قاطعیت دو نکته را اعلام کرد که “قوام” خائن به ملت است و باید کنار برود، مصدق باید برای ادامه نهضت ملی نخستوزیر باشد. تلاشهای حسین علا و علی امینی برای سکوت آیتالله کاشانی در آن وقت بینتیجه ماند، امینی به ملاقات آیتالله کاشانی آمد اما ایشان با بیانی جدی گفت: «تا آقای دکتر مصدق زنده است هیچکس نباید نخستوزیر باشد و اگر ظرف ۲۴ ساعت قوام از نخستوزیری کنار نرود، کفن پوشیده و از خانه خارج میشوم.»
وی همچنین تکتک نمایندگان مجلس را به منزل خود فرا میخواند و از آنها قول میگرفت تا به قوام رأی عدم اعتماد بدهند، نتیجهی این کوشش او این بود که در صبح روز ۲۹ تیر حدود ۵۰ نفر نماینده حاضر شده بودند و نظر مخالف نخستوزیری قوام را اعلام کردند که همین مسئله جایگاه قوام در پارلمان را متزلزل کرده بود، علاوهبر آن آیتالله کاشانی با بیانیههای خود مردم را برای قیام علیه نخستوزیری قوام تحریک میکرد، در همین راستا اعتراض به حکومت قوام در نقاط مختلف کشور بروز کرده بود و صحبت از انحلال مجلس میشد.
بازار تهران از بیستوششم تیرماه تعطیل شده بود و در آبادان و اصفهان تظاهرات وسیعی برگزار شد. سرویسهای اتوبوسرانی دست از کار کشیدند، گروههای وابسته به نهضت ملی فریاد “مرگ بر قوام”، “زنده باد مصدق” و “زنده باد کاشانی” سر داده و در حوالی بهارستان اجتماعات مختلفی را پدید آوردند. سیام تیرماه روز سرنوشت این قیام بود که در این روز تانکها در شهر به گردش درآمدند اما مردم نیز از نقاط مختلف تهران بهسوی مرکز شهر سرازیر شدند، اکثر نمایندگان نهضت ملی شب را در مجلس مانده بودند و روز سی تیر ناظر جریان زدوخوردها بودند.
میدان بهارستان کانون مبارزات مردم بود و اکثر تلفات مربوط به این منطقه بود. اتومبیل شاپور علیرضا (برادر محمدرضا شاه) در حلقه محاصره مردم گرفتار شد و قوای نظامی با ورود به محل تجمع او را نجات دادند. گفته میشود شاهپور علیرضا پس از مراجعت به دربار، گفت: «مملکت در آستانه انقلاب است»، تظاهرات مردم ادامه داشت تا اینکه شاه با تلفن به مهندس رضوی نماینده کرمان و نائبرئیس مجلس، اعلام کرد که قوام را از نخستوزیری عزل کرده است، با اعلام این خبر قیام به نتیجه رسید و ارتش به پادگانها بازگشت و مردم اداره تهران را مستقیماً بهعهده گرفتند.
بعد از آن، مجلس شورای ملی روز ۳۰ تیر را به نام قیام مقدس ملی شناخت و احمد قوام را بهعلت کشتار دستهجمعی و قیام مسلحانه علیه ملت ایران، “مفسد فیالارض” معرفی کرد و کلیه اموال و داراییهای او را مشمول مصادره دانست و اختیارات ۶ ماهه به مصدق داد. همچنین سید حسن امامی امامجمعه رژیم شاه که پس از قیام ۳۰ تیر نمیتوانست سمت ریاست مجلس را داشته باشد، کنار رفت و آیتالله کاشانی بهعنوان رئیس مجلس، انتخاب و کمیسیونی در مجلس برای تعقیب مسببین ۳۰ تیر تشکیل شد.
مخالفت آیتالله کاشانی برای انحلال مجلس هفدهم شورای ملی
مصدق در تاریخ پنجم مرداد ماه طی نطقی رادیویی، کارشکنیهای نمایندگان مجلس را مانع راه نهضت ملی دانسته و اعلام کرده بود که انحلال مجلس به رفراندوم گذاشته خواهد شد تا در پی آن چنانچه نظر مردم به انحلال بود، مجلس منحل و مقدمات انتخابات آزاد برای مجلسی جدید فراهم شود و در غیر اینصورت وی قادر به ادامه کار نیست و از نخستوزیری کناره خواهد گرفت. در همین راستا ساعت یازدهونیم صبح شنبه دهم مرداد ۱۳۳۲ از طرف آیتالله کاشانی اعلامیهای مبنیبر تحریم رفراندوم انحلال مجلس هفدهم در اختیار روزنامهها قرار گرفت. این رفراندوم قرار بود دو روز بعد یعنی دوشنبه ۱۲ مرداد به دستور مصدق در تهران و اطراف و ۱۹ مرداد در شهرهای دیگر برگزار شود.
در رابطه با علت این تصمیم مصدق، “سید محمود کاشانی” فرزند مرحوم آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، ضمن تاکید بر راز انحلال مجلس ملی، گفت: «هنگامی که مصدق میخواست مجلس هفدهم را منحل کند، غیر از آیتالله کاشانی، دکتر حائریزاده و بیستودو نفر از نمایندگان به شدت ایستادگی کردند. همچنین هواداران مصدق مثل شایگان، سنجابی و صدیقی هم مخالفت کردند. اما آنموقع مخالفت خود را افشا نکردند ولی همه در خاطراتشان گفتند که ما مخالفت کردیم، با اینحال تصمیم مصدق برای انحلال مجلس قطعی بود.»
وی درباره علت اصرار بر برگزاری رفراندوم انحلال مجلس، به ذکر نکاتی پرداخت و افزود: «بر اساس اسناد وزارت امور خارجه آمریکا، “لوئی هندرسون” سفیر آمریکا در ایران، پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، دیداری با ارتشبد زاهدی و محمدرضا شاه داشت و به آنها اعلام کرد که هر دو دولت آمریکا و انگلیس معتقدند که برای قرارداد کنسرسیوم نفت (نفت ملیشدهی ایران به انگلیس و آمریکا داده شود)، بهتر است یک مجلس کامل وجود داشته باشد چون این مجلس پنجاهوشش نماینده نداشت و ریاست آن را نیز آیتالله کاشانی بر عهده داشت، سرانجام هندرسون تاکید کرد که نظر آمریکا و انگلیس این است که شاه فرمان انحلال مجلس را صادر کند.»
فرزند مرحوم آیتالله کاشانی ادامه داد: «مصدق وقتی که در روز بیستودو مرداد به شاه متوسل شد تا فرمان انحلال مجلس را به استناد مصوبهی مجلس موسسان سال ۱۳۲۸ صادر کند، سید ابوالحسن حائریزاده یک مصاحبهای کرده و میگوید: ما اصولا با رفراندوم مخالفیم و آن را کاری لغو میدانیم، بنابراین اگر شاه بخواهد به استناد رفراندوم دکتر مصدق، فرمان انحلال مجلس را صادر کند ما رسما ایشان را شریک جرم دکتر مصدق خواهیم دانست. این تهدید سید ابوالحسن حائریزاده آنزمان موثر واقع شد اما شاه فرمان انحلال را چهار ماه پس از کودتا در ۲۸ آذر ۱۳۳۲ صادر کرد، که به دنبال آن نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز کارایی خود را از دست داد و به عبارتی مصدق هم خودش و هم مجلس ملی مردمی را به نفع استکبار مصادره کرد.»
نامه آیتالله کاشانی به دبیرکل سازمان ملل و محمدرضاشاه
آیتالله کاشانی در بهمن ۱۳۳۲ نامهای به دبیرکل سازمان ملل نوشت و از اختناق شدید، محدود کردن آزادی، سانسور شدید و انتخابات فرمایشی به شدت انتقاد کرد و دولت را متهم کرد که به اعمال ضد انسانی، کشتار مردم آزادیخواه، دانشجویان بیگناه دانشگاه، کارگران آبادان، حبس و تبعید مخالفین و ضرب و شتم معترضین مبادرت کرده است.
همچنین کاشانی نامهای به محمدرضاشاه پهلوی فرستاد و ضمن غیرقانونی بودن اقدامات دولت در مورد نفت و انتخابات، شاه را مورد سرزنش قرار داد و اعلام کرد: «مسئولیت این اقداماتی که از طرف دولت صورت گرفت، متوجه شخص اعلیحضرت است، زیرا در شرایط فعلی که مجلس وجود ندارد، رئیس دولت مأمور شخص اعلیحضرت است.»، این نامه موجب عصبانیت دربار و دولت شد و سخنگوی دولت برای تحقیر وی از آیتالله کاشانی به نام «سیدکاشی» نام برد.
آیتالله کاشانی پس از یک دوره بیماری در ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ شمسی برابر با ٧ شوال ١٣٨١ قمری بر اثر بیماری حاد برونشیت درگذشت. پیکر وی را پس از تشییع در حرم عبدالعظیم(ع) به خاک سپردند. در سراسر کشور مراسمهای مختلفی برای این روحانی مبارز برگزار شد. به همین مناسبت از طرف آیتالله گلپایگانی، آیتالله مرعشی نجفی، امام خمینی(ره) و آیتاللهزاده بروجردی، مجالس ترحیمی در مسجد اعظم برگزار شد.
با توجه به مطالب فوق، آیتالله کاشانی را میتوان آغازگر مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی در دوران پهلوی دانست که نهتنها از ظرفیت مردم انقلابی برای تصویب نهضت ملی شدن صنعت نفت استفاده کرد، بلکه فرصت گرانبهایی به مصدق داد تا جلوی انحصار قدرت شاه را بگیرد اما در نهایت اعتماد نابهجای مصدق به آمریکا و شاه، موجب انحلال مجلس هفدهم به ریاست آیتالله کاشانی و برکناری مصدق با کودتای ۲۸ مرداد شد، که این تجربهی تاریخی میتواند الگویی برای سیاست خارجی کشورمان در مقابل استکبار جهانی باشد.
انتهای پیام