در حالی که موج استفاده از هوش مصنوعی در صنایع، خدمات و حتی سیاستگذاری اقتصادی شدت گرفته، بسیاری از کارشناسان آن را مهمترین محرک بهرهوری قرن بیست و یکم میدانند.
مهسا فرهمند، پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات اقتصاد دیجیتال، در گفتگو با جهان اقتصاد، از فرصتها، تهدیدها و تغییرات ساختاری ناشی از این فناوری سخن گفت.
فرهمند بر این باور است که هوش مصنوعی نهتنها یک ابزار فناوری، بلکه یک زیرساخت اقتصادی جدید است که میتواند قواعد بازی در بازار کار، تولید و تجارت را دگرگون کند. او میگوید از زمان انقلاب صنعتی تا امروز، کمتر فناوریای توانسته چنین دامنه گستردهای از فعالیتهای اقتصادی را تحت تأثیر قرار دهد.
به اعتقاد این کارشناس، اصلیترین اثر هوش مصنوعی بر رشد بهرهوری در کاهش زمان و هزینه تولید دانش و خدمات است. او توضیح میدهد که در بسیاری از صنایع، الگوریتمهای یادگیری ماشین اکنون میتوانند فرآیندهای پیچیده را در کسری از ثانیه تحلیل کنند، جایی که پیشتر نیازمند روزها یا حتی هفتهها کار نیروی انسانی بود.
وی تاکید کرد: این تحول تنها به حوزه فناوری محدود نمیشود. بخشهایی مانند کشاورزی، انرژی و بهداشت نیز با استفاده از هوش مصنوعی در حال تجربه جهش بهرهوری هستند. برای مثال، تحلیل دادههای آبوهوایی با دقت بالا میتواند به کشاورزان کمک کند تا الگوی کشت بهینهتری داشته باشند، یا در بخش سلامت، تشخیص زودهنگام بیماریها بر پایه تصاویر پزشکی موجب کاهش هزینههای درمان و افزایش امید به زندگی میشود.
با این حال، فرهمند به چالشهای اجتماعی و اقتصادی این روند هم اشاره میکند. او هشدار میدهد که رشد سریع اتوماسیون میتواند برخی مشاغل سنتی را منسوخ کند و اگر سیاستهای بازآموزی و آموزش مهارتهای جدید جدی گرفته نشود، شکاف درآمدی میان گروههای مختلف جامعه عمیقتر خواهد شد.
از منظر او، بازار جهانی کار در حال ورود به مرحلهای است که در آن تقاضا برای مشاغل با مهارتهای تحلیلی و خلاقانه رشد میکند، در حالی که وظایف تکراری و دستی رو به کاهش است. این تغییر، فشار بیشتری بر نظامهای آموزشی برای تربیت نیروهایی با مهارتهای متناسب با اقتصاد دیجیتال وارد میکند.
این فعال اقتصاد دیجیتال همچنین به ابعاد ژئوپلیتیک اقتصاد هوش مصنوعی میپردازد و میگوید کشورهایی که در توسعه این فناوری پیشرو باشند، میتوانند سهم بیشتری از ارزش افزوده جهانی را جذب کنند. به اعتقاد او، همانطور که نفت در قرن بیستم محور قدرت اقتصادی بود، داده و الگوریتم در قرن بیست و یکم نقش مشابهی ایفا خواهند کرد.
از نظر او، آینده رشد بهرهوری وابسته به توان کشورها در یکپارچهسازی هوش مصنوعی با سایر بخشهای اقتصادی است. اگر این همگرایی با سرمایهگذاری در زیرساخت، قوانین هوشمندانه و نیروی کار توانمند همراه نشود، مزیتهای آن به شکل نابرابر توزیع خواهد شد و حتی ممکن است در برخی مناطق باعث بیثباتی اجتماعی شود.
در پایان، فرهمند خاطرنشان ساخت: اقتصاد جهانی در آستانه یک تغییر ساختاری عمیق قرار دارد. هوش مصنوعی میتواند موتور محرک رشد پایدار باشد، اما تنها در صورتی که سیاستگذاران و فعالان اقتصادی با دیدی بلندمدت به آن نگاه کنند و از فرصت آن برای افزایش بهرهوری، کاهش نابرابری و بهبود کیفیت زندگی استفاده کنند.
source