به گزارش اقتصادنیوز، بامداد ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ مردم با شنیدن صدای انفجارهایی در بهت فرو رفتند. اسرائیل جنگ پیشدستانه ای را آغاز کرد که شاید برای خیلیها قابل تصور نبود. دو روز بعد قرار بود که عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی باید با “استیو ویتکاف” فرستاده دونالد ترامپ در خصوص پرونده هسته ای مذاکره می کرد. اما پایان جنگ نیز همینگونه ناگهانی بود. از آنجایی که هنوز سندی برای پایان جنگ تنظیم نشده این سوال به میان میآید که «آتش بس» یا «ترک مخاصمه» چقدر پایدار است.
در گفتگوی سیدجلال ساداتیان با «اقتصادنیوز» ، کاردار سابق ایران در انگلستان این موضوع را بررسی کردیم. به گفته این تحلیلگر مسائل بینالملل، آتشبس موقتی بسیار شکننده است و احتمال شکسته شدن آن هنوز وجود دارد.
ساداتیان معتقد است اگر ایران بتواند با اتخاذ دیپلماسی فعال، از جمله مذاکره با آمریکا و اروپا، و شفافسازی درباره برنامه هستهای خود، موضع متعادلی ایجاد کند، امکان دستیابی به توافق وجود خواهد داشت. با این حال، سایه تهدید مکانیسم ماشه و تحریمها همچنان بر سر مذاکرات سنگینی میکند.
مشروح گفتگوی «اقتصادنیوز» با سیدجلال ساداتیان را در ادامه بخوانید؛
********
* آقای ساداتیان! وضعیتی که میان ایران و اسرائیل حاکم شده را باید آتشبس نامید یا ترک مخاصمه؟ شما شرایط کنونی بعد از جنگ تهران و تلآویو را چطور ارزیابی می کنید؟
آتشبس موقتی بین ایران و اسرائیل برقرار شده که با میانجیگری آمریکا حاصل شده است. همه متفقالقولاند که این وضعیت بسیار شکننده است و انتظار دارند که در اولین فرصت مناسب، این آتشبس شکسته شود.
اما تحلیلهایی که درباره شکستهشدن آن ارائه میشود، متفاوت است. برخی معتقدند این پل هوایی که الان با هدف جبران و ترمیم سریع خسارتها برقرار شده، با اولین فرصت، اسرائیل را به سمت حمله مجدد سوق میدهد تا زخمی را که خورده جبران کند.
اسرائیل به کودتای داخلی امید داشت اما همبستگی مردم شکل گرفت
* مگر اسرائیل نبود که به ایران حمله کرد؟
درست است، اسرائیل به عنوان «حرکت پیشدستانه» و بهبهانه دفاع از خود» دست به اقدامی تروریستی زد؛ که البته هیچ وجهه قانونی ندارد. حملاتش هم مجموعهای از اقدامات تروریستی بود که علیه ایران انجام شد، با این امید که شاید نوعی کودتای داخلی شکل بگیرد، مردم به خیابان بریزند و نظام سرنگون شود.
این اتفاق نیفتاد؛ ایران بالاخره به خود آمد، مردم حمایت کردند. با اینکه انتقاد و اعتراضهایی داشتند، اما نهایتا حمایت خود را نشان دادند و میتوان گفت نوعی همبستگی و هماهنگی در داخل شکل گرفت.
جریانات تروریستی نیز تا حد زیادی شناسایی و خنثی شدند. با این حال، حملات هوایی اسرائیل خسارتهایی را به ایران وارد کرد، از جمله لطمههایی که به فعالیتهای هستهای ایران زد.
اینکه این آسیبها چه زمانی بازسازی و ترمیم میشود و ایران چه زمانی میتواند به روند جاری فعالیتهای خود برگردد، یک موضوع زمانبر است.
اگر اسرائیل تصمیم به حمله بگیرد لحن ترامپ هم عوض می شود
* برخی معتقدند خسارتهایی که به اسرائیل در پی حملات ایران وارد آمد، باعث شد اسرائیل جرات حمله نداشته باشد …
در پاسخ به این تحلیل باید گفت اسرائیل هیچگاه بهتنهایی عمل نکرده؛ همیشه غرب بهویژه آمریکا از او حمایت کرده است. لابی اسرائیل، بهویژه “ایپک” (AIPAC) در داخل آمریکا بسیار قدرتمند است و طبیعتاً فشارهای لازم را از طریق آن اعمال میکنند.
اگر اسرائیل در آینده تصمیم بگیرد بار دیگر حملهای انجام دهد، بهطور طبیعی لحن آقای ترامپ هم تغییر خواهد کرد، اطرافیان و وزرای او نیز مواضعشان را عوض خواهند کرد و همه در حمایت از اسرائیل برمیخیزند. در نتیجه، اسرائیل هم میتواند کار خود را پیش ببرد.
دیگر اینکه، بهگفته برخی، آنها نه حملهای خواهند کرد و نه اقدام دیگری انجام میدهند، فقط میخواهند ایران را تضعیف کنند و حملهای در کار نخواهد بود. این مسئله البته بستگی دارد به اینکه ایران چه رویهای را در دیپلماسی خود در پیش بگیرد و آیا میتواند با آمریکا گفتوگو کند یا خیر.
هماکنون دیدگاههای بسیار متفاوتی در رسانهها، بهویژه در فضای مجازی، دستبهدست میشود و وایرال میشود.
احتمال حمله اسرائیل به ایران منتفی نیست؛ اما می توان هزینه را بالا برد
من فکر میکنم احتمال حمله منتفی نیست؛ اما اگر ایران بتواند تمهیدات لازم را فراهم کند تا برای اسرائیل مقرونبهصرفه نباشد وارد جنگی دیگر شود، در آن صورت فضای مناسبتری برای گفتوگوهای سیاسی و دیپلماتیک فراهم میشود و میتوان با آمریکا نیز مذاکره کرد. البته اگر ایران ابتکار عمل را به دست بگیرد و با وجود رفتار نامناسب آقای ترامپ زودتر وارد این فضای گفتوگو شود. دور اول تا سوم مذاکرات عمان نسبتاً خوب پیش میرفت و از دور چهارم به بعد لحن ترامپ تغییر کرد. برخی تصور میکنند او با دیپلماسی سر ما را گرم کرد تا اسرائیل بتواند به ایران حمله کند.
با این حال اگر ایران بتواند از فضای عمومی ایجاد شده، دیپلماسی عمومی، ارتباط با سران کشورها، سازمان ملل، ارائه نامهها و مستنداتی که حقانیت ایران و تجاوز اسرائیل را نشان میدهد و همچنین از چهرههایی مثل آقای ظریف در رسانههای بینالمللی بهره بگیرد، فضا به نفع ایران حفظ خواهد شد. وگرنه این رسانه های وابسته به اسرائیل هستند که می توانند فضا را کاملا تغییر دهند.
علاوه بر دیپلماسی عمومی، دیپلماسی دوجانبه هم باید فعال بماند؛ رئیسجمهور، وزیر خارجه، وزرای ذیربط و فرستادگان ویژه باید وظایف خود را انجام دهند و ارتباطات با همسایگان و سران کشورها را حفظ کنند. مذاکرات با اروپاییها (که همچنان به آن علاقهمندند) باید ادامه داشته باشد، و در کنار آن با آمریکا نیز شاید بتوان راهحلی پیدا کرد؛ مثلاً همان طرح کنسرسیومی که ایران مازاد اورانیومی را که در واکنش به عدم پایبندی آمریکا و اروپا و اعمال تحریمها تا ۲۰ و ۶۰ درصد غنیسازی کرده، واگذار کند و غنیسازی را در حد ۳٫۶۷ درصدِ برجام، تحت نظارت کنسرسیومی از عربستان، امارات یا فرانسه انجام دهد و در مقابلِ رفع تحریمها را رقم بزند.
این شفافیت میتواند ثابت کند ایران قصد ساخت بمب ندارد و از همان ابتدا نیز نمیخواسته بیهوده برای آن هزینه کند.در عین حال، همانطور که اشاره کردم، آمادهسازی دفاعی و تهاجمی، یعنی بهقول نظامیها، «آفندی و پدافندی»، باید تا حد ممکن بهطور کامل تأمین شود تا خود این آمادگی مانع از تعرض بیشتر به ایران شود.
طبیعتاً مقامات امنیتی، انتظامی و نظامی باید وظایف خاص خود را انجام دهند و همانطور که عرض کردم، از طریق ارتباطاتی که با کشورهای مختلف وجود دارد، بنیه آفندی کشور نیز تقویت شود. بهویژه در حوزه پدافند، تا در صورت بروز حملاتی مشابه آنچه به تهران و شهرستانها صورت گرفت، در حملههای احتمالی آینده آسیبپذیر نباشیم.
اگر شرایط مذاکره فراهم شود، انجام مذاکره ضروری است
* پس اگر بخواهیم تا اینجا را خلاصه کنیم تقویت توان آفندی و پدافندی کشو، تقویت زیرساختهای امنیتی و اطلاعاتی و تقویت دیپلماسی، بهویژه دیپلماسی عمومی می تواند هزینه حمله مجدد اسرائیل را بالا ببرد …
اگر هم شرایط مذاکره فراهم شد، ورود به مذاکره برای دفاع از منافع ملی و ارائه توضیحات لازم ضروری است. حتی اگر برخی بگویند که «آنها حرف خود را میزنند و ما هم حرف خودمان را». باید توجه داشته باشیم که میز مذاکره در یک شرایط متعادل، میتواند محل تبادل نظرات طرفین باشد.
نباید تصور کرد که طرف مقابل فقط قصد تحمیل دارد و ما باید فقط بر مواضع سخت خود پافشاری کنیم و هیچ انعطافی نداشته باشیم. بلکه، در سایه یک توازن و با جلب حمایت کشورهای مختلف بهویژه همسایگان میتوانیم یک روند مذاکراتی شرافتمندانه و مؤثر را دنبال کنیم.
* با توجه به اینکه فرمودید ممکن است اسرائیل دوباره دست به تحرکاتی بزند و حملهای انجام دهد، به نظر شما این حمله در چه زمانی ممکن است رخ دهد؟ منظورم این است که اگر در کوتاهمدت باشد، آیا دیپلماتهای ما فرصت پیدا میکنند تا فضای عمومی جهان را علیه اسرائیل شکل دهند یا وارد مذاکره شوند و جلوی حمله بعدی را بگیرند؟
این سوال شما را کسی نمیتواند بهطور دقیق پاسخ دهد، مگر افرادی که از درون دستگاههایی مثل شورای عالی امنیت ملی که اطلاعات و اختیاراتی دارند. ما بهعنوان تحلیلگر، به چنین اطلاعات دقیقی دسترسی نداریم که بتوانیم زمانبندی مشخصی ارائه دهیم.
اما، اگر تحلیلها بهدرستی انجام شود و ما به یک توازن مناسب برسیم، آنگاه میتوان گفت که مذاکرات میتواند با تعادل بیشتری پیش برود. اما اگر در شرایطی قرار بگیریم که کاملاً در موضع ضعف باشیم—و طرف مقابل هم تلاش دارد چنین تصوری را القا کند که ایران هیچ ابزار مؤثری ندارد—در آن صورت ممکن است همه نقطهنظرات خود را به ایران تحمیل کنند.
* بعد از انجام چنین مذاکرهای ( چون بههرحال مسئله تحریمها هم باید از مسیر مذاکره حل شود و ما مکانیسم ماشه را هم داریم که ممکن است طی چند ماه آینده فعال شود) بهنظر شما شرایط لازم برای رسیدن به یک مذاکره و توافق قابل قبول چیست؟ و آیا اصلاً ایران و طرف غربی در چنین شرایطی حاضر به مذاکره و توافق هستند یا خیر؟
ایران که وارد مذاکره شده بود. در دور اول تا دور چهارم هم توافقهایی شده بود. اولاً مقرر شد مذاکرات صرفاً درباره موضوع هستهای باشد، و ثانیاً پذیرفته شد که غنیسازی در داخل ایران انجام شود و تا سقف ۳.۶۷ درصد ادامه پیدا کند.
اما از دور چهارم به بعد، بهواسطه فشارهایی که نتانیاهو از طریق “ایپک” وارد کرد، فضای مذاکرات بهطور کلی تغییر کرد و جهتگیری آن بهسمت غنیسازی صفر درصد رفت.
دور پنجم مذاکرات هم برگزار شد اما تقریباً نیمهتمام ماند؛ بهطوری که آقای ویتکاف در انتهای جلسه زودتر جلسه را ترک کرد. این فضا در آستانه رفتن به سمت دور ششم مذاکرات بود که حملات اسرائیل آغاز شد.
ایران تاکنون زیر بار هیچ تحمیلی نرفته است
در مورد این اتفاق هم تحلیلهایی وجود دارد: یکی اینکه ما را عمداً سرگرم مذاکرات کردند تا زمینه حمله فراهم شود؛ و تحلیل دیگر اینکه این حملات برای این انجام شد که در دور ششم و مذاکرات بعدی، امتیازات بیشتری از ایران گرفته شود.
حرف من این است که اگر شرایط ما متعادل شود و در موضع ضعف مطلق قرار نگیریم، مذاکرات نیز میتواند متعادل و منطقی پیش برود. اما اگر در وضعیت ضعف کامل باشیم، ممکن است طرف مقابل بتواند آنچه را که میخواهد به ما تحمیل کند.
البته خوشبختانه تاکنون ایران زیر بار هیچ تحمیلی نرفته است. ولی اینکه آیا ما در آینده میتوانیم خود را تقویت کنیم؟ آیا توانایی آن را داریم که در سیاستها و رویکردهای خود بازنگری کنیم؟ آیا میتوانیم بنیه اقتصادی و ظرفیت بازسازی کشور را بهسرعت ارتقا دهیم؟ اینها همه سوالاتی است که پاسخ آنها در اختیار مسئولان اجرایی کشور است.
source