احساس مفید بودن، مهمترین حسی که باید در سالمندان تقویت شود
جمعیت جهان در حال پیر شدن است. در سالهای اخیر ما شاهد کاهش نرخ باروری در دنیا بودیم و امید به زندگی هم افزایش یافته و این روند ادامه خواهد داشت. اما اینکه افراد در دوره سالمندی چگونه زندگی کنند و از چه امکاناتی برخوردار باشند مسئلهای است که بسته به کشوری که افراد در آن حضور دارند متفاوت است.
اگرچه سالمندی جمعیت باعث شده تا شمار نیروی کاری فعال در دنیا کاهش یابد ولی نشاندهنده یک موفقیت بزرگ برای جامعه بشری به خصوص بخش بهداشت و درمان است. با این حال سالمندی شرایط خاصی دارد و افرادی که در این رده سنی قرار دارند به دلیل توانایی جسمی کمتر برای اشتغال نیازمند حمایتهای بیشتری برای تامین معاش و خدمات درمانی و رفاهی هستند.
نتایج مطالعات نشان میدهد سلامت و رفاه در دوره سالمندی محصول تجمیع تجربیات خوب و منابع مالی در دوره جوانی است. در کشورهایی که امکان توسعه انسانی در طول سالهای کاری وجود دارد شاهد این هستند که افراد بیشتری در دوره سالمندی در کارهای داوطلبانه مشارکت میکنند و در بهبود شرایط جامعه همکاری موثری دارند. باید در نظر داشت که هر فرد باید بتواند در هر شرایط سنی بهترین زندگی ممکن را داشته باشد و در هر دورهای اعتبار و احترام لازم را دریافت کند. با افزایش میانگین سنی در جوامع باید سرمایهگذاری برای حمایت از مشارکت سالمندان در فعالیتهای اقتصادی و استفاده از تجارب آنها در مراحل و دشواریهای مختلف زندگی بیشتر شود.
گروهی از صاحب نظران بر این باورند که از منظر منابع انسانی، سالمندان از جدیترین منابع سرمایهای یک کشور به شمار میروند که میتوانند در قالب سازمانهای مردمنهاد و مشاوره و آموزش، به انتقال تجربیات خود بپردازند و به این شکل، آن بخش از علایق خود را که ایفای نقش اجتماعی است دنبال کنند. فعال شدن دانشگاهها و نخبگان برای راهاندازی مراکز تحقیقاتی بازنشستگی میتواند بخشی از خلأ تئوریک در این حوزه را جبران کند. این گروه از صاحب نظران تاکید میکنند: چنانچه مفید بودن دوره سالمندی که حاصل پژوهشهای راهبردی در سراسر جهان است، مورد توجه قرار گیرد میتوان امیدوار بود این مسئله از نگاه ویترینی خارج شود. تحقق این مسئله و استفاده از ظرفیتها و توان سالمندان مستلزم برنامه ریزی پیشگیرانه و آینده نگرانه پیش از رسیدن فرد به این مقطع از زندگی است.
نباید در پایان سن ۵۹سالگی فرد را فاقد توانایی و کارایی اجتماعی بدانیم
حسام الدین علامه در قامت پژوهشگر مسائل حوزه سالمندی دراینباره میگوید: «برنامهریزی برای سالمندان به معنای کمک به یک قشر فقیر نیست بلکه بهنوعی طرحریزی در جهت کمکردن بار بیماری و مشکلاتی است که به طور غالب در دوران سالمندی گریبانگیر افراد میشود. برنامهریزی برای قشر سالمند نباید از ۶۰سالگی برای هر فردی کلید بخورد بلکه این برنامه از ۲۰سالگی باید در جریان باشد تا از طریق مطالعات میان نسلی بتوانیم نیازها و احتیاج نسلهای مختلف در دوره سالمندی را به خوبی بشناسیم. یکی از مهمترین کارهایی که باید در راستای رفاه سالمندان شکل گیرد توجه به نقش اجتماعی آنها است. ما نباید در پایان سن ۵۹سالگی فرد را فاقد توانایی و کارایی اجتماعی بدانیم. این کار سزاوار این قشر از جامعه نیست و باید سالمندان در جامعه، احساس مفید بودن داشته باشند.»
این پژوهشگر عنوان میکند: «امروز و برخلاف شعارهایی که دولتها سر میدهند، خدمات حیاتی مورد نیاز جمعیت سالمند کشور، تناسبی با نرخ رشد این جمعیت نداشته و طی دو دهه اخیر، مجموع پاسخگویی دولتها به نیازهای سالمندان از صدور کارت بلیت مترو و اتوبوس رایگان یا نامگذاری یک میدان و کوچه و خیابان به اسم «سالمندان» فراتر نرفته و اگر فرد سالمند، در دوره جوانی خود شاغل نبوده یا در زمان اشتغال، تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی نبوده که امروز حقوق بازنشستگی دریافت کند و استقلال مالی مکفی داشته باشد یا در آن حد، مکنت نداشته که از ثمر اموال خود برای دوره کهولت بهره ببرد، به زیر خط فقر سقوط میکند، این درحالی است که کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه شرق آسیا به موضوع پوشش بیمه شغلی و مراقبتی، پررنگ کردن مسئولیتپذیری اجتماعی و ایجاد سمنهای محله محور برای حمایت از سالمندان توجه دارند. اخیرا بانک اطلاعات سالمندی هم مدنظر قرارگرفته است، اینکه با دسترسی به اطلاعات درست از خوشهبندی گروههای سالمند، به نیازمندترین آنان حمایتهای هدفمند و هوشمند ارائه شود. برای خدمات مبتنی بر مکان و مبتنی بر نیازهای یک سالمند احتیاج به بانک اطلاعات است و در این کشورها به تشکیل سامانههای جامع سالمندی به شکل ویژه توجه شده است.»
مطابق دیدگاه این پژوهشگر، برخی کشورها ظرفیت سالمندان را در اقتصاد نقرهای مؤثر دانسته و معتقدند، باتوجه به اینکه یک فرد در حدود ۵۲ سالگی بازنشسته میشود و حداقل تا ۷۵ سالگی توان فعالیت و مشارکت در سرمایهگذاری، کارآفرینی، هدایت و راهبری در بنگاههای اقتصادی و مشارکت در اقتصاد خرد را دارد، میتواند در سود جمعیتی دوم و اقتصاد نقرهای نقشآفرین باشد. اگر با نگاه چرخه زندگی، بسترهای درستی برای استفاده از سرمایه و توان سالمندان ایجاد شود، جنبه مثبت آن نمایان خواهد شد و اگر بدون فرصت سازی
و بسترسازی وارد دوران سالمندی شویم، پیامدهای آن هر دولت و جامعهای را تهدید میکند.
تصور میکنیم، سالمندان صرفا خدمات میگیرند!
سعید معیدفر، رئیس انجمن جامعهشناسی نیز در همین زمینه، با اشاره به اینکه سالمندی دوره توام با بازنشستگی است، اما فرد به لحاظ شغلی فراغت پیدا میکند و در عین حال میتواند همچنان به جامعه خدمات ارائه دهد، میگوید: « سالمندی؛ فصلی از فصلهای زندگی است، حال اینکه تصور عمومی ما این است که سالمند صرفاً خدمت میگیرد و عملاً این گروه را منفعل در نظر میگیریم. این در حالی است که کشورهای توسعهیافته سالمندان را افرادی فعال در نظر میگیرند که این گروه همچنان میتواند به جامعه خدمت کند. البته خدمتی که از نوع فعالیت شغلی نیست و به شکل اجتماعی است. چنان که خود سالمندان با یکدیگر انجمنهایی را تشکیل میدهند یا در نهادهای مدنی به کسانی که نیازمند تجارب و خدمات آنها هستند، کمک میکنند. این نوع فعالیتها تا حد زیادی به سالمندان کمک میکند که احساس مفید بودن کنند و از این طریق قوای روحی و روانی آنها بازسازی میشود. اما متاسفانه در کشور ما به این دلیل که حقوقی که بازنشستگان میگیرند کفاف زندگیشان را نمیدهد، نهایتاً بسیاری از بازنشستگان وارد بازار کار میشوند و به صورت غیراداری کسب درآمد میکنند، مثلاً به کار در تاکسی یا دستفروشی روی میآورند. این کارها مغایر با توان جسمی سالمندان است، آنها را عذاب میدهد و در عین حال شاید احساس مفید بودن نکنند. هر گروه سنی نیازهای خود را دارد شاید اگر بازنشستگان در کنار گروههای سنی دیگر باشند، نتوانند همزبانی و همفهمی پیدا کنند. اما اگر بازنشستگان با یکدیگر فعالیتهای اجتماعی انجام دهند، این فعالیتها باعث احساس مفید بودن آنها میشود و برای آنها موثر خواهد بود.»
سالمندان باعث افزایش گردش مالی صنعت توریسم
معیدفر تصریح میکند: «اکنون در کشورهای توسعهیافته سالمندان باعث افزایش گردش مالی صنعت توریسم در جهان شدهاند. افراد در سنین سالمندی این فرصت را پیدا میکنند که از کار فراغت پیدا کنند و به مناطق گردشگری سفر کنند و از اوقات زندگیشان لذت ببرند. بنابراین صنعت توریسم که یکی از صنایع مهم جهان است با اقبال سالمندان رونق گرفته است. متاسفانه ما به هیچکدام از این وجوه توجه نمیکنیم. این مناقشه در کشور ما وجود دارد که سالمندان با فعالیت در مشاغلی که برای گروه سنی جوانان مقرر شده، فرصت شغلی آنها را میگیرند و از طرف دیگر این نوع کسب درآمد باعث میشود سالمندان از فرصت سفر کردن و فعالیتهای گروهی با همسنهای خود غافل بمانند. این موارد در کشور ما در نظر گرفته نمیشود و به کیفیت زندگی سالمندان مثل خیلی از گروههای سنی دیگر توجه نمیشود. همانطور که به جوانان و زنان در جامعه ما توجه کافی نمیشود برای گروه سالمندان هم برنامه مدونی در نظر گرفته نمیشود. البته همواره دولتها به دنبال بهتر شدن کیفیت زندگی سالمندان بوده و هستند و حتی در سالیان گذشته مفهوم سالمندی پویا ترویج شده است. این موضوع برای افراد به منظور داشتن سلامت جسمی، اجتماعی و روانی در طول زندگی اهمیت پیدا میکند.»
این جامعهشناس بر این باور است که برای تقویت احساس مفید بودن در سالمندان، اگر انتظار داشته باشیم که دولتها در این مورد برنامهریزی کنند، هیچگاه به نتیجه نخواهیم رسید. دولتها باید این مجال را به مردم بدهند که آنها در حوزههای مختلف جلو بیایند: «باید این فرصت فراهم شود که خود سالمندان فعال شوند، اما برای این فعالیت باید شرایط را برای آنها تسهیل کرد. باید این مهم را در نظر گرفت که ما امروزه در حوزههای مختلف تا چه حد میتوانیم فعالیتهای اجتماعی، مدنی و انجمنی را تسهیل کنیم؟ اگر دولت میخواهد در حوزههای اجتماعی اتفاقات بهتری رخ دهد باید از این حوزهها فاصله بگیرد، از اندیشمندان و صاحبنظران کمک بگیرد. در چنین شرایطی میتوان انتظار حرکت خوبی را داشت. اما با این برنامههایی که دولتها هر چند وقت یکبار درحوزههای مختلف اجتماعی از جمله توجه به سالمندان در دستور کار قرار میدهند، تفاوت خاصی در این حوزهها حاصل نخواهد شد و مشکلات گروه اجتماعی سالمندان همچنان به قوت خود باقی است. در کشور ما بهطور پراکنده سازمانهای مرتبط برای رسیدگی به مسائل سالمندان وجود دارند. اگر در کنار این سازمانها، نهادهای مدنی هم شکل بگیرند که از سالمندان نگهداری کنند، موثر خواهد بود. نگهداری از سالمند را میشود در دو حوزه دولت و نهادهای مدنی تعریف کرد، با توجه به اینکه پدیده سالمندی یکباره خود را در جامعه ما نشان داده، سازمانها برنامه منسجمی برای مراقبت از سالمندان ندارند. سازمان و نهادهای مربوطه باید با برنامههایی مدون و منظم بتوانند یک سالمند را به فردی فعال و موفق تبدیل کنند، تا افراد مهارتهای سالمندی پویا و موفق را خودشان یاد بگیرند. مثلاً بتوانند مسافرت بروند یا گروههای اجتماعی فعالی را تشکیل دهند. دولت و نهادهای مدنی لازم است این فضا را برای افراد آماده کنند و آموزش دهند که سالمندان چگونه نیازهایشان را برآورده کنند.»
سالمندان هم بخشی از اقشار آسیبپذیر جامعه هستند
او با تاکید براینکه امروزه برخورد جامعه با سالخوردگان نسبت به سالهای گذشته تغییر کرده است، بیان میکند: «در سالیان گذشته زندگی ایرانیان در جامعه سنتی بهگونهای بود که دانش، رسانه و اطلاعات مانند امروز بستر فراگیر و گستردهای نداشت. تا چند سال پیش مردم نقش رسانه را ایفا میکردند و فرهنگ شفاهی وجود داشت. افراد خاصی به دانش دسترسی داشتند به همین خاطر آمار بیسوادی نیز بهشدت بالا بود، در این شرایط هرقدر شخص سن و سال بیشتری داشت، از دانش و تجربه بالاتری هم برخوردار بود به همین علت ریشسفیدی و گیسسفیدی یک فرصت و سرمایه محسوب میشد. اکنون ما وارد دنیای جدیدی شدهایم که مراکز دانش آن گستردهشده و بیسوادی کم شده و دسترسی به اطلاعات گسترش یافته و رسانههای مختلفی وجود دارد. بنابراین نهتنها دیگر نیاز به تجربه و اطلاعات ریشسفیدان نیست بلکه یک فرآیند معکوس شکل گرفته بهگونهای که اطلاعات و دانش در میان جوانان وجود دارد و آنها به دانش روز دسترسی دارند. جوانان امروز میتوانند با استفاده از فناوری تمام اطلاعاتی را که نیاز دارند به دست آورند، پس این تغییر و تحولات سبب شده تا جایگاه اجتماعی سالمندان تنزل یابد و نقش چندانی در زندگی امروز نداشته باشند. در این شرایط جوانان باید در نظر داشته باشند که خود آنها هم روزی پیر میشوند و به همین علت باید به سالخوردهها احترام بگذارند و برایشان ارزش قائل شوند و از سوی دیگر، تجربههایی را که سینه به سینه از نسلهای گذشته به امروزیها رسیده، نمیتوان در دریای اطلاعات مدرن پیدا کرد در حالی که این تجربهها هم حیاتی است و مسیر زندگی را به ما نشان میدهد.»
این جامعهشناس معتقد است: باید باور کنیم که سالمندان هم بخشی از اقشار آسیبپذیر جامعه هستند که بیتوجهی و نداشتن رابطه با آنها میتواند جهانی غیرانسانی و بیرحم را پدیدار کند که بهتدریج ارزشهای معنوی در آن ضعیف میشود و این خطر همه نسلها را تهدید میکند. بنابراین باید تلاش کنیم به سالمندان که بخشی از حیات ما هستند احترام بگذاریم؛ تکریم سالمندان یک سرمایه انسانی و اجتماعی است که اگر از دست بدهیم آیندهای مخوف و پر از بیم و مشکلات خواهیم داشت. ما باید آماده دوران افزایش سالمندی باشیم. از این رو باید برای دوره میانسالی و کهنسالی در کشور برنامهریزی کنیم.
او در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان برای گذر از این دوره کشور را آماده کرد، خاطرنشان میکند: «متاسفانه در کشور برای دوره کودکی و جوانی جمعیت، فکری اساسی نشده. این امر باعث شده که نتوانیم مشکلات را به شکلی واقعی ببینیم و فقط آرمانی فکر کردیم. با این حال امیدوارم که واقعیتهای آینده به درستی دیده شود و برای کهنسالی جمعیت آماده شویم. آمادگی برای دوره سالمندی جمعیت چندان دشوار نیست؛ چرا که پدیدههای جمعیتی قاعدهمند هستند. بحران، زمانی اتفاق میافتد که از قبل مشکلات را پیشبینی نکرده باشیم یا دست روی دست گذاشته باشیم. با این حال سرمایهگذاری و برنامهریزی برای دوران سالمندی پیچیدهتر از دوران کودکی است؛ چرا که هزینههای سالمندی بیشتر است. باید از تجربه کشورهای مختلف متناسب با گروههای سنی استفاده کنیم و «مدیریت مورچهای» داشته باشیم؛ به این معنی که برای هر کدام از فصلها و دورههای جمعیتی، پیشبینی کنیم و با برنامه جلو برویم. باید برخوردی تخصصی و همهجانبه با موضوع جمعیت کشور داشته باشیم. ما در دقیقه آخر به یاد تصمیمگیری میافتیم. درحال حاضر مدام از بحران صحبت میکنیم، درحالی که زمانی که باید اقدامی برای بهبود شرایط زندگی جمعیت زیاد جوان میکردیم، نکردیم. در سالهای اخیر ما بیتوجه به جمعیت کشورمان، درگیر مسائل دیگر شدیم و مسائل جوانان را به حاشیه راندیم. تنها راهحل، حاکم شدن عقلانیت در تصمیمگیریها است تا بتوانیم برای سالمندان برنامهریزی کنیم. امیدواریم که نگاه کارشناسانه به سیستمهای تصمیمگیرنده ما وارد شود تا نتیجههای بسیار منفی را برای دوران سالمندی پیش رو شاهد نباشیم.»
source