رودخانه هیرمند

اقتصاد۲۴- مدتی است داستان حقابه ایران از هیرمند، خشک شدن سیستان و درگیر‌های مرزی در خبر‌ها به گوش می‌رسد. عده‌ای از قرارداد حقابه ایران از هیرمند می‌گویند و دسته‌ای این پرسش را دارند که چرا تا به حال این قرارداد اجرا می‌شده و اکنون اجرا نمی‌شود.

رودخانه‌های هیرمند به همراه خاش‌رود، فراه، هاروت‌رود، شوررود، حسین‌آباد و نهبندان به دریاچه هامون می‌ریزند. رود هیرمند، از رود‌های پرآب فلات ایران، اصلی‌ترین رود در حوضه آبریز دریاچه هامون است که از بلندی‌های کوه‌های بابا در ۴۰ کیلومتری غرب کابل از رشته کوه هندوکش در افغانستان سرچشمه می‌گیرد و پس از مسافت ۱۱۰۰ کیلومتر وارد دریاچه هامون می‌شود.

صفر تا صد حقابه ایران از هیرمند

رود هیرمند یا به قول افغانستانی‌ها دریای هلمند یک رودخانه مرزی است و همانند نیل، ارس، اروند دانوب و .. متعلق به تنها یک کشور نیست و تابع قراداد‌ها و رژیم بهره‌برداری بین‌المللی است.

جدا شدن بخش غربی افغانستان کنونی طی معاهده ۱۸۵۷ پاریس از ایران و الحاق سرزمین‌های هرات، فراه و نیمروز به امیرنشین کابل، کشور افغانستان فعلی را با فشار و نقشه انگلیسی‌ها تشکیل داد، تا به عنوان سد و حائلی بین امپراتوری روسیه و حتی ایران با هند مستعمره باشد. طبق بند شش قرارداد ۱۸۵۷ مرز‌های ایران و افغانستان باید با حکمیت انگلیسی‌ها تعیین شود. منطقه شیعه‌نشین زابل و سیستان از دیرباز به ایران تعلق داشت و امکان الحاق آن به افغانستان وجود نداشت؛ لذا آبریزگاه نهایی رودخانه هیرمند در سیستان و خاک ایران واقع می‌شد. هیرمند پس از عبور از خاک افغانستان وارد سیستان و زابل می‌شود. بر طبق قراردادد ۱۸۵۷ بحث تعیین میزان حقابه در آن زمان نیز باید توسط انگلیسی‌ها حل و فصل می‌شد.

کلنل ارتور

ژنرال مک‌ماهون نماینده دولت انگلستان در هند، در زمستان ۱۲۸۴ -۱۹۰۶ میلادی رأی خود را ارائه داد که از آب هیرمند که به بند کمال خان می‌رسید، دو سوم را به افغانستان و یک سوم را به ایران برساند و دولتین ایران و افغانستان را مجاز می‌کرد از نهر‌های موجود استفاده کنند و نهر‌های متروکه را احیا و نهر‌های تازه‌ای احداث کنند، مشروط بر اینکه مقدار آبی که برای آبیاری اراضی هر یک از دو کشور لازم باشد، کم نشود. بند کمال خان در نزدیک مرز ایران قرار دارد.

وزارت امور خارجه ایران در نامه‌ای به وزارت خارجه انگلیس به حکمیت مک‌ماهون اعتراض و اعلام کرد که یک سوم آب هیرمند برای ایران کافی نیست و با توجه به میزان زراعت طرفین، بایستی دو سوم به ایران و یک سوم به افغانستان داده شود. همچنین اینکه تنها برای دولت ایران شرط گذاشته شده بود که سهم خود در آب هیرمند را بدون موافقت افغانستان به کشور ثالثی واگذار کند، اما برای افغانستان چنین شرطی گذاشته نشده بود، برای ایران توهین آمیز بود.


بیشتر بخوانید:چانه‌زنی برای حقابه هفت تپه


اعتراض دیگر ایران به این بود که مک‌ماهون مقرر کرده بود یک مهندس دائمی در کنسولگری انگلیس در سیستان به منظور رفع اختلافات آینده حضور داشته باشد و ایران چنین تصمیمی را مغایر با حق حاکمیت ایران می‌دانست. در نتیجه، ایران داوری ژنرال مک‌ماهون را نپذیرفت و همان قرار تقسیم مساوی آب رسما برقرار ماند. مأمورانی از ایران می‌رفتند و آب را تقسیم می‌کردند، هرچند در عمل سهم ایران بیشتر از نصف می‌شد و گاه سه چهارم آب یا بیشتر آن به سمت ایران می‌آمد و همین، اعتراض افغانستان را بر می‌انگیخت.

صفر تا صد حقابه ایران از هیرمند

سال‌ها بعد مشکل بیشتر شد و طرفین بار‌ها با هم به مذاکره پرداختند در دوره رضاشاه و در غیاب انگلستان که منطقه را ترک کرده بود دو کشور حکمیت ترکیه را به عنوان میانجی پذیرفتند و مرز زمینی کاملا مشخص و نهایی شد، اما مشکل حقابه باقی ماند.

صفر تا صد حقابه ایران از هیرمند؛ از اشرف غنی تا طالبان تن به حق ایران ندادند

پس از شکست گفت‌و‌گو‌های بسیار میان سران حکومتی ایران و افغانستان در سال‌های ۱۳۰۹ و ۱۳۲۷، با رأی کمیسیون بررسی حقابه هیرمند به نام کمیسیون دلتا، قراردادی در سال ۱۳۵۱ میان نخست‌وزیران ایران و افغانستان در کابل به امضاء رسید و مقرر شد در هر ثانیه ۲۶ مترمکعب آب (معادل ۸۵۰ میلیون مترمکعب در سال) به صورت پایدار و دائمی سهم سیستان، ایران و دریاچه هامون باشد.. بر این اساس آبی که به ایران تعلق می‌گیرد معادل ۱۲.۶ درصد آورد رودخانه در یک سال نرمال می‌شود. این در حالی است که یک قرن قبل ژنرال انگلیسی مک ماهون یک سوم معادل ۳۳ درصد را پیشنهاد داده بود. البته این میزان آب هم دائمی تامین نمی‌شد و در برخی سال‌ها رودخانه خشک بود و وقتی سد کجکی در اثر سیلاب ناگهانی سرریز می‌کرد یا حوضه میانی پس از سد فعال می‌شد سیلابی روانه ایران و دریاچه هامون می‌شد و دولت افغانستان مدعی می‌شد که این میزان آب که در مدت کوتاهی روانه خاک ایران شده همان حقابه است و ما هم به ناچار می‌پذیرفتیم، چراکه چاره‌ای نبود بالاخره بهتر از بی آبی مطلق بود. البته رهاسازی و کنترل همان مقدار آب نیز طی یک پروسه طبیعی روانه ایران می‌شد و افغانستان توان جلوگیری از آن را در آن زمان نداشت؛ لذا در منطقه و ورودی هیرمند به ایران علاوه بر تالاب چاه‌های نیمه هم احداث شد تا آب ناشی از سیلاب در آن ذخیره شود. زیرا اگر سیلاب‌های مقطعی از خاک ما می‌گذشت و مهار نمی‌شد دوباره چرخی می‌زد و وارد تالاب گودزره در افغانستان می‌شد.

چاه‌های نیمه چهار چاله طبیعی بزرگ در سیستان است که آب مازاد رودخانه هیرمند توسط کانالی به آنها هدایت می‌شود. گنجایش این چاله‌ها ۱۴۵۱میلیون متر مکعب است و در بهترین حالت یک هفتم دریاچه هامون است. در مواقع کم‌آبی، آب شرب و قسمتی از آب کشاورزی سیستان از این دریاچه مصنوعی تأمین می‌شود. در حاشیه چاه نیمه یک پارک جنگلی و باغ وحش احداث شده است. چاه نیمه ۱ و۲ در حدود ۲۹۸ میلیون متر مکعب، چاه نیمه ۳،۳۱۹ میلیون متر مکعب و چاه نیمه ۴، برابر با ۸۳۴ میلیون متر مکعب گنجایش دارد.

صفر تا صد حقابه ایران از هیرمند؛ از اشرف غنی تا طالبان تن به حق ایران ندادند

صفر تا صد حقابه ایران از هیرمند؛ از اشرف غنی تا طالبان تن به حق ایران ندادند

 

صفر تا صد حقابه ایران از هیرمند؛ از اشرف غنی تا طالبان تن به حق ایران ندادند

در سال ۱۳۳۲ دولت افغانستات سد کجکی را بر روی شاخه اصلی هیرمند ساخت. سد کجکی با حجم ۱۷۵۰ میلیون متر مکعب (۱.۵ برابر سد مارون و ۶۵ درصد حجم سد دز) و حجم مفید ۱۱۳۴ میلیون متر مکعب (معادل ۶۰ درصد حجم مفید سد دز) است. یک سال نرمال آبی در حوزه دریایی هیرمند حدود شش میلیارد و ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب است که متوسط دبی آن در حدود ۲۰۶ متر مکعب بر ثانیه می‌شود که این مقدار ۹۳ درصد آورد رودخانه دز می‌شود؛ لذا به نظر می‌رسد هیرمند یا هلمند –حتی در سال‌های خشکسالی-در کل آورد قابل توجهی دارد. مثلا آورد رودخانه دز در خشکسالی شدید سال آبی ۸۷-۸۸-خشکترین سال آبی برابر ۳۰۱۹ میلیون متر مکعب بر ثانیه معادل ۹۶ متر مکعب بر ثانیه است، بر این اساس می‌توان در خشکسالی شدید برای رود هیرمند نیز به طور تقریبی ۸۰تا۹۰ متر مکعب بر ثانیه دبی پیش بینی کرد که بسیار بیشتر از ۲۶ متر مکعب بر ثانیه و ۸۵۰ میلیون متر مکعب است؛ لذا هیرمند حتی در خشکترین سال نیز توان تامین حقابه ایران را دارد.

البته براساس این معاهده، حقابه ایران ۲۶ متر مکعب در ثانیه آن‌هم در سال‌های معمولی ونرمال آبی قابل ارائه است. این معاهده، سال معمولی و نرمال آبی را نیز تعریف کرده است که براساس سنجش مرکز سنجش دهراوود مشخص می‌شود و آن هم طوری است که یک سال نرمال آبی در حوزه دریایی هیرمند که ۶۵۰۰ میلیون متر مکعب است و حقابه ایران سالانه به ۸۲۰ میلیون مترمکعب می‌رسد. در ماده پنجم این معاهده، نوشته شده است که افغانستان با حفظ حقابه ایران، حق هرگونه استفاده از رود هیرمند را دارد. هم‌چنان پیش‌بینی شده که ایران حق استفاده اضافه از آن‌چه که مشخص شده، ولو که هیرمند پرآب هم باشد را ندارد. اما در برخی سال‌های سیلابی طی یک روند طبیعی آبی بیشتر از حقابه به ایران می‌رسید و در سال‌های خشک که تقریبا آبی به ایران نمی‌رسید، اما بالاخره در همان سال‌ها و در برخی روز‌های بارانی و پرآب رواناب حوضه میانی پس از سد کجکی –که در آن زمان از کنترل افغانستان خارج بود -به سیستان و ایران می‌رسید و مقداری آب ذخیره می‌شد.

همانطور که قبلا گفته شد حجم مفید مخزن کجکی در حدود ۶۰ درصد حجم مفید سد دز است و آورد رودخانه در حدود ۹۰ درصد آورد متوسط دز است لذا همانگونه که در سد دز در برخی سال‌ها سرریز و سیلاب داریم، هیرمند نیز چنبن چیزی رخ می‌دهد، اما رود هیرمند نسبت به دز خیلی طولانی‌تر است و میزان برداشت از ان احتمالا بیشتر است؛ و در مقابل رواناب‌های سیلابی حوضه میانی نیز قابل توجه است و در زمان بارش شدید بدون کنترل به ایران می‌رسید. روان آب‌های حوضه میانی و رودخانه‌های فصلی پس از سد کجکی تا مرز ایران در زمان سیل و بارش فعال می‌شوند و رواناب سنگین و قابل ملاحظه‌ای دارند برای مقایسه در خوزستان پس از سد گتوند علیا رودخانه دشت بزرگ که در حالت عادی زیر یک متر مکعب بر ثانیه دبی دارد، در زمان سیلاب تا بالای ۱۰۰۰ متر مکعب بر ثانیه می‌رسد و آورد سالانه آن ۱۵۵ میلیون متر مکعب است. همچنین آورد شورلالی و رود‌های نزدیک که حوضه میانی سد‌های مسجدسلیمان و گتوندعلیا محسوب می‌شود، به طور متوسط و سالانه در حدود یک میلیارد متر مکعب است. آورد متوسط حوضه بالارود که پس از سد دز وارد رودخانه دز می‌شود بالای ۲۵۰ میلیون متر مکعب بر ثانیه است؛ لذا به طور حتم در فاصله ۸۰۰ کیلیومتری بین سد کجکی تا مرز ایران نیز چنین رودخانه‌های با آورد‌های سیلابی و غیرقابل کنترل وجود دارد.

فلش آبی و قرمز تصویر دو رودخانه که پس از سد کجکی به هیرمند می‌ریزند..

نکته مهم اینجا این است که افغانستان به دلیل وقوع جنگ‌های داخلی و مشکلات بسیار توانایی توسعه کشور خود را نداشت؛ لذا به جز سد کجکی بر شاخه اصلی هیرمند در شمال شهر لشگرگاه، امکان ساخت سد دیگری در پایین دست میسر نشد.

صفر تا صد حقابه ایران از هیرمند؛ از اشرف غنی تا طالبان تن به حق ایران ندادند.

اما در سال‌های اخیر در پایین دست آن و نزدیکی مرز ایران سدی دیگری به نام کمال خان به جای بند قدیمی به همین نام احداث شد. کار ساخت بند کمال‌خان در سال ۱۳۴۵ خورشیدی شروع شد و پس از وقفه‌ای طولانی در سال ۱۳۹۰ از سر گرفته شد و سرانجام در ۳ فروردین ۱۴۰۰ توسط رییس جمهور سابق افغانستان محمد اشرف غنی افتتاح شد

این دریاچه از سه دریاچه کوچک به نام‌های هامون پوزک، هامون صابری و هامون هلمندیا هیرمند تشکیل شده و هامون گود زره هم کمی دورتر از این سه و در خاک افغانستان قرار گرفته‌است. این دریاچه‌ها در زمان فراوانی آب به هم می‌پیوندند و دریاچهٔ مشترک هامون، میان افغانستان و ایران را تشکیل می‌دهند. رودخانهٔ هیرمند شریان اصلی ورود به هامون است و رودخانه‌های خاش‌رود، فراه، هاروت‌رود، شوررود، حسین‌آباد و نهبندان نیز به هامون می‌ریزند هامون پوزک در خاک افغانستان، هامون صابری در مرز و هامون هیرمند در ایران قرار دارد. وسعت دریاچهٔ هامون در زمان پرآبی ۵٬۶۶۰ کیلومتر مربع است که از این مقدار ۳٬۸۲۰ کیلومتر مربع متعلق به ایران و بقیه متعلق به افغانستان است. با این اوصاف، دریاچهٔ هامون وابسته به رودخانهٔ هیرمند است و این وابستگی باعث شده تا هرگونه نوسانات در میزان آب آن، مشکلاتی را برای همهٔ سامانه به وجود آورد..

سد کمال خان گنجایش چندانی ندارد وتن‌ها ۵۲ میلیون متر مکعب ظرفیت دارد. این سد از نظر ذخیره آب مشکلی برای پایین دست ایجاد نمی‌کند. پس مشکل چیست؟

رودخانه هیرمند پس از مسیر شمال شرقی به جنوب غربی و رود به بند کمال خان به سوی شمال متوجه می‌شود و در مرز بین شهر‌های زرنج افغانستان و زابل ایران وارد خاک ایران می‌گردد و تالاب‌های هامون را تغذیه می‌کند.

سپس آب باقی مانده البته در سال‌های پرآبی دوباره چرخی زده به جنوب شرقی روانه شده و مجددا وارد خاک افغانستان می‌شود و به تالاب گودزره تخلیه می‌گردد. البته خشکسالی‌های اخیر باعث شده است تا معمولا گودزره به جز برخی سال‌های خیلی پرآب معمولا از آب بی بهره بماند و تبدیل به شوره زار شود. در اردیبهشت سال ۱۳۹۳ و با جاری شدن سیلاب از افغانستان، دریاچه هامون پس از ۱۵ سال آب‌گیری شد. اما این اتفاق هر سال رخ نمی‌دهد. پس فقط برخی سال‌ها دریاچه‌های هامون بیشتر از حقابه ۸۵۰ میلیون متر مکعب دریافت می‌کرد و افغانستان قادر به جلوگیری از این رواناب نبود و این آب‌ها ممکن بود برای مدتی بیش از یک سال جوابگوی نیاز‌های سیستان باشد؛ که البته همانطور که گفته شد این رواناب‌ها یا ناشی از سریز سد کجکی و یا رواناب‌های حوضه میانی پس از سد کجکی تا بند کمال خان و سپس تالاب هامون در خاک ایران است.

اما کاری که بند کمال خان انجام می‌دهد مخزن آن نیست بلکه کانالی است که آب را منحرف می‌کند و در سال‌های پرآب و حتی فصل‌های پرآب یک سال معمولی و خشک، روانابی را که قبلا به صورت خودکار روانه ایران می‌شد تا چاه‌های نیمه و تالاب هامون آبگیری شود را از طریق این کانال به طور مستقیم راهی شوره زار گودزره می‌کرد این کار باعث می‌شود تا حتی بخش افغانی تالاب هامون نیز از آب ناشی از سیلاب بی بهره بماند. نکته مهم این است که این کانال با سیمان‌های خریداری شده یا اهدا شده از کارخانه سیمان زابل ساخته شده است و این نشان از عدم برنامه ریزی درازمدت و بهره بردن از سود مقطعی در مقابل از دست دادن منافع درازمدت است.

برای مقایسه می‌توان کانال سیل بر بند کمال خان را با کانال سیل بر رامشیر مقایسه می‌کنیم. کانال سیل بر رامشیر مانع از ورود سیل به شهر شادگان می‌شود و آب ناشی از سیلاب را مستقیم روانه هور شادگان می‌کند؛ و در سنگین‌ترین سیلاب‌ها نیز شهر شادگان آب زیادی را نمی‌بیند.

نکته مهم دیگر فاصله ۸۰۰ کیلومتری سد کجکی تا مرز ایران است. در قرارداد ۱۳۵۱ گفته شده که باید رواناب حقابه ایران به صورت دائمی و پایدار باشد. اما سد کجکی تقریبا در وسط کشور افغانستان است. واضح و آشکار است که ان‌ها این سد را برای تامین نیاز‌های خود ساخته‌اند و هدفشان تنظیم آب در کشور افغانستان است و برنامه‌ای برای ساخت یک سد مخزنی و تنظیمی در نزدیک مرز ایران ندارند؛ بنابراین رهاسازی حقابه ایران از سد کجکی بسیار مشکل است. زیرا احتمالا هر آبی از آنجا رها شود در فاصله ۸۰۰ کیلومتری –به ویژه در فصل خشک و پرمصرف-استفاده می‌شود و تقریبا چیزی به ایران نمی‌رسد. 


بیشتر بخوانید:انتقاد روزنامه جمهوری اسلامی از دولت درباره حقابه هیرمند


برای مقایسه باید گفت که فاصله سد دز تا بندقیر در حدود ۱۶۰ کیلومتر است و همانطور که می‌دانیم در فصول خشک و پر مصرف آب چندانی از این سد به بندقیر نمی‌رسد و آب پایین دست اغلب از حوضه کارون تامین می‌شود؛ و بر این اساس باید پر کردن چاه‌های نیمه و تالاب هامون در فصل پرآبی با سرریز سد کجکی و رواناب‌های حوضه میانی انجام شود که تاکنون انجام می‌شده، اما اکنون با کانال سیل بر کمال خان به گودزره انجام نمی‌شود. همچنین تامین حقابه ۸۵۰ میلیون متر مکعبی توسط سد کجکی با حجم مفید ۱۱۳۴ میلون متر مکعب نیز بسیار سخت است و باید دریافت حقابه در زمان خودش و واقع بارندگی و سیلاب‌ها صورت پذیرد؛ لذا چنین به نظر می‌رسد که تا قبل از احداث کانال بند کمال خان سهمیه آب و حقابه ایران نه که از محل تعهد و وفای به عهد افغانستان که از طریق سرریز سد کجکی و رواناب حوضه میانی در زمان بارش‌های مقطعی که خارج از کنترل دولت افغانستان بود تامین می‌شد و طرف افغان رواناب سیلابی را که که پس از سد کجکی و بر ان کنترلی نداشت و روانه ایران می‌شد را به عنوان حقابه ارائه شده مطرح می‌کرد و به قول معروف روغن ریخته شده را نذر می‌کرد. اما اکنون که امکان کنترل سیلاب‌ها و رواناب‌ها را پیدا کرده است، جلوی ان را گرفته است و آنها را روانه شوره زار گودزره می‌کند.. بنابراین دیگر چاه‌های نیمه و تالاب هامون بی آب مانده و چنین شرایط وخیمی رخ داده است.

صفر تا صد حقابه ایران از هیرمند؛ از اشرف غنی تا طالبان تن به حق ایران ندادند

 

پرسش دیگری که مطرح می‌شود این است که بند کمال خان که در مسیر رودخانه‌های خاش‌رود، فراه، هاروت‌رود، شوررود، نیست پس نمی‌شود حقابه را از آن طربق تامین کرد؟ در پاسخ می‌توان گفت آن رودخانه‌ها به چاه نیمه نمی‌ریزند و احتمالا رواناب ان‌ها در برابر هیرمند بسیار کم است و همانطور که تصاویر معلوم است اغلب این رود‌ها به هامون پوزک که در خاک افغانستان واقع است می‌ریزند و وارد ایران نمی‌شوند.

محمد اشرف غنی جمله معروفی در افتتاح بند کمال خان گفت و آن این است که اگر ایرانی‌ها آب بیشتری می‌خواهند به ما نفت در مقابلش بدهند. کانال بین بند کمال خان و گودزره یک ابزار چانه زنی است. زیرا در سال‌های پرآب و حتی فصل‌های پرآب یک سال معمولی رواناب پس از سد کجکی، به طور خودکار به هامون سیستان و ایران می‌رسید، اما اینک حتی در سال‌های پرآب و حتی بارندگی‌های مقطعی نیز از آب خبری نیست و فقط همان حقابه-اگر راضی بشوند و بفرستند-حق ایران است و رواناب اضافی که در سال‌های سیلابی به سیستان ایران می‌آمد دیگر به طور مستقیم به گودزره می‌رود؛ و حالا بر طبق نظر افغانی‌ها، اگر ایران آب ناشی از سیلاب را می‌خواهد باید در برابر آن نفت بدهد. یا اینکه باید صبر کنیم گودال گودزره کامل پر شود و سپس آبی روانه سیستان شود.

همچنین حکومت جدید طالبان در افعانستان قصد دارد سدی به نام بخش آباد بر روی رودخانه فراه به حجم ۱۳۶۰ میلیون مترمکعب احداث کند که با احداث آن روانابا‌های سیلابی این رودخانه به مقصد تالاب هامون مهار و این تالاب‌ها از این رواناب‌ها نیز بی بهره خواهند شد و همان پرشدن‌های مقطعی در سال‌های سیلابی نیز منتفی خواهد شد. نکته دیگر این که این رودخانه شامل حال قرارداد ۱۹۷۳ حقابه هیرمند نمی‌شود و ایران به طور رسمی و قانونی حقابه‌ای از آن ندارد ولی تاکنون رواناب‌های سیلابی به تالاب هامون می‌رسیده است. اکنون قرار است با احداث سد یادشده ۱۸۰ هزار زمین زیر کشت گندم و خشخاش قرار گیرد.

صفر تا صد حقابه ایران از هیرمند؛ از اشرف غنی تا طالبان تن به حق ایران ندادند

صفر تا صد حقابه ایران از هیرمند؛ از اشرف غنی تا طالبان تن به حق ایران ندادند

صفر تا صد حقابه ایران از هیرمند؛ از اشرف غنی تا طالبان تن به حق ایران ندادند

برای آشکارشدن بیشتر بلایی که کانال سیل بر بند کمال خان بر سر چاه‌های نیمه و سیستان آورده است توجه شما را به جدول زیر جلب می‌کنم. میزان حجم آب موجود در چاه‌های نیمه پیش از افتتاح کانال سیل بر بند کمال خان در سال ۹۹ و پس از ساخت این کانال در سال جاری را مقایسه می‌کنیم.

همان طور که می‌دانیم در مرداد ۱۴۰۰ حکومت سابق افغانستان از هم پاشید و و طالبان با موتور‌های قدیمی شان فاتحانه در کابل رژه رفتند، اما در نهایت علیرغم توافقات قبلی طالبان نیز همان روال دولت سابق افغانستان را ادامه داد و مدعی هستند که سال آبی جاری یک سال خشک است و حقابه معمولی ایران را نیز پرداخت نمی‌کنند و، چون در فصل پرآبی نیز آبی روانه سیستان، چاه‌های نیمه و تالاب هامون نشده است لذا اکنون چاه‌های نیمه در حدود ۶ درصد حجم خود آب دارند و تالاب نیز خشک است و اگر در فصل پرآب به جای اینکه رواناب از طریق کانال بند کمال خان راهی گودزره می‌شد، به چاه‌های نیمه می‌رسید اکنون اینقدر مشکل بی ابی گرببان سیستان را نمی‌گرفت و این مشکلات کمتر می‌شد.

منبع: خبر آنلاین

source

توسط ecokhabari.ir