مهرناز در حالی که طبق عادت تمام مجریان، در حال تنظیم ظاهر خود در برابر دوربین استودیو بود تا برای یک مصاحبه جدی با یک هنرمند سینمایی آماده شود، ناگهان با یک اتفاق غیرمنتظره روبرو شد. او در متن خود اشاره میکند که تمام تمرکزش روی «صاف و صوف کردن» ظاهر و آمادگی ذهنی برای گفتگو بوده است.
مهرناز مهربان رادیو
مهرناز نوشت:
داشتم خودمو تو دوربین صاف و صوف میکردم که آماده شم برای یه مصاحبه با یک هنرمند سینمایی
یکهو صدای مامان پورانم پخش شد تو استودیو
میدونستم میادا تو برنامه ، اما اون لحظه اصن توقع نداشتم
غافلگیری گوینده رادیو
در حالی که مهرناز منتظر ورود مهمان برنامه بود، ناگهان صدای مادرش (مامان پوران) در فضای استودیو طنینانداز شد. او در کپشن احساسی خود توضیح داد که اگرچه میدانسته قرار است مادرش در برنامه حضور پیدا کند، اما زمان دقیق ورود یا پخش صدای او را نمیدانسته و در آن لحظه خاص، اصلاً توقع شنیدن این صدای آشنا و عزیز را نداشته است.
![]()
این ویدئو به خوبی تضاد بین فضای جدی و حرفهای کار در رادیو و احساسات عمیق خانوادگی را نشان میدهد. بغض و لبخند همزمان مهرناز با شنیدن صدای مادرش، پیامی از عشق و وابستگی را به مخاطب منتقل میکند که بسیار فراتر از یک اجرای رادیویی ساده است.
source