
اقتصاد۲۴- ثبت جهانی «هنر مینیاتور به سبک بهزاد» اینبار به نام افغانستان، زنگ خطر تازهای برای مدیریت فرهنگی کشور به صدا درآورد. در بیستمین نشست کمیته بیندولتی پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس یونسکو، افغانستان موفق شد این هنر را به عنوان یک مؤلفه هویتی فرهنگی به نام خود ثبت کند؛ هنری که ریشههای آن در تاریخ هنر ایران، بهویژه تبریز و هرات، بارها در منابع معتبر تاریخ هنر مورد تأکید قرار گرفته است.
آنچه سبب میشود این ثبت، یک خبر ساده فرهنگی نباشد، نه اصل جهانی شدن یک هنر مشترک، بلکه غیبت معنادار و معماگونه ایران در این فرآیند است؛ کشوری که سالها این سنت هنری را جزو سرمایههای فرهنگی خود میدانست، اما حالا تنها به موضعگیریهای پراکنده بسنده کرده است.
مناقشه قدیمی «بهزاد» و هویت مصادرهشده
کمالالدین بهزاد، هنرمند شاخص سبک مینیاتور، در منابع تاریخی به عنوان چهرهای معرفی میشود که مکتب هرات را به اوج رساند و سپس در تبریز و دربار صفوی فعالیت کرد. بسیاری از پژوهشگران دانشگاهی، خاستگاه این سبک را پیوندخورده با سنت نگارگری ایران میدانند؛ سنتی که از هرات تا تبریز امتداد یافته است.
اما افغانستان در ثبت اخیر، نه از «اشتراک فرهنگی»، بلکه از «مالکیت هویتی» سخن گفته و موفق شده این پرونده را در چارچوب ملی خود به ثبت برساند. همین مسئله، حساسیت واکنشها در ایران را دوچندان کرده است.
واکنش رسمی: دیر، محتاط، ناکارآمد؟
علیرضا ایزدی، مدیرکل دفتر ثبت آثار تاریخی و حفظ و احیای میراث معنوی وزارت میراث فرهنگی، در اظهارنظری گفته بود: «اگر افغانستان بخواهد مکتبی را تحت عنوان “مکتب بهزاد/هرات” ثبت کند، باید بیاید با ما بنشیند و رضایت ایران را بگیرد.» اظهارنظری که بیش از آنکه نشان اقتدار دیپلماسی فرهنگی باشد، شباهت به گلایهای بیثمر بعد از یک شکست دارد.
پرسش جدی اینجاست: اگر چنین تصوری از حق و تقدم وجود داشت، چرا ایران پیشدستانه اقدام نکرد؟ چرا پرونده مشترک یا مستقل برای ثبت این اثر آماده نشد؟ چرا موضوع تنها بعد از ثبت افغانستان، به یاد متولیان افتاد؟
فضای مجازی؛ صدایی که از وزارتخانه بلندتر شد
واکنشهای کاربران شبکههای اجتماعی لحنی تندتر و صریحتر داشت. یکی از کاربران نوشت: «طالبان مکتب مینیاتور کمالالدین بهزاد را در یونسکو به نام افغانستان ثبت کردند؛ مکتبی که مبدا و معاد آن تبریز و آذربایجان است. در روزگاری که مدیریت فرهنگی به پایان رسیده و در آذربایجان هویت فرهنگ و هنر تبریز را در رقص اقوام جنوب روسیه میبینند، باید به طالبان هم قافیه را ببازیم.»
این واکنش، اگرچه احساسی است، اما به یک واقعیت اشاره میکند: ضعف سیستماتیک در دفاع از میراث فرهنگی ایرانی در مجامع جهانی.
دیپلماسی فرهنگی؛ نقطه کور سیاستگذاری
منتقدان میگویند ماجرا صرفاً به یک «پرونده ثبت» محدود نیست، بلکه به یک خلأ بزرگتر بازمیگردد: فقدان استراتژی فعال در دیپلماسی فرهنگی. در حالی که بسیاری از کشورها، از ترکیه تا جمهوری آذربایجان، سالهاست برای ثبت میراث فرهنگی مورد مناقشه برنامهریزی میکنند، ایران هنوز با الگوی واکنشی و تدافعی حرکت میکند.
موضوع «ثبت مشترک» نیز سالهاست در یونسکو کلید خورده، اما دستگاه فرهنگی ایران کمتر از این ظرفیت استفاده کرده است؛ درحالی که بسیاری از میراثهای تمدنی منطقه ذاتاً فراملیاند.
خطر بزرگتر: عادی شدن مصادره فرهنگی
اگر امروز «بهزاد» به نام افغانستان ثبت میشود، فردا ممکن است سراغ دیگر مؤلفههای هویت فرهنگی ایران بروند. منتقدان هشدار میدهند که عادی شدن این روند، عملاً ایران را از موضع «صاحب میراث» به «تماشاگر میراث» تبدیل میکند؛ کشوری که تمدن میسازد، اما دیگران آن را ثبت و مصادره میکنند.
این زنگ خطر فقط درباره یک هنر نیست؛ درباره جایگاه ایران در روایت تاریخ فرهنگ منطقه است.
پایان تلخ: سکوتی که گران تمام شد
ثبت «مینیاتور به سبک بهزاد» به نام افغانستان، بیش از آنکه یک موفقیت فرهنگی برای کابل باشد، یک شکست مدیریتی برای تهران است. تا زمانی که متولیان فرهنگی کشور به جای پیشدستی، تنها به واکنشهای رسانهای بسنده کنند، این داستان تکرار خواهد شد؛ یک میراث دیگر، یک ثبت دیگر و یک حسرت تازه.
«بهزاد» حالا فقط یک هنرمند تاریخی نیست؛ نماد یک غفلت معاصر است.
source