استانها
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد، هیچکس در آن صبح آرام پاییزی تصور نمیکرد که راهروی بیمارستان امام رضا(ع) تا این حد رنگ امید به خود بگیرد. بیمارستان مثل همیشه شلوغ بود؛ صدای قدمهای پرستاران، مکالمههای کوتاه در اتاقها، نگرانیهایی که روی چهره همراهان نشسته بود و بیمارانی که با پروندههای باز و بسته، چشمانتظار یک خبر بودند؛ خبری که شاید مسیر زندگیشان را تغییر میداد. اما کسی نمیدانست امروز، روزی است که تقدیر قرار است ورق بخورد.
همهچیز از زمانی شروع شد که گروهی از خادمان امام رضا(ع)، با همان لباسهای ساده و نشانهایی که بر سینه داشتند، در سکوت و بیحاشیه وارد بخشهای مختلف بیمارستان شدند. نگاه پرستار بخش جراحی قلب اولین نگاهی بود که به آنها گره خورد. او تصور کرد شاید برای عیادت آمدهاند، مثل همیشه. اما مأموریت آنها چیزی فراتر از یک دیدار ساده بود.
«به مناسبت ایام ولادت حضرت زهرا(س)، آقا حساب کردند»
این جملهای بود که آرام آرام روی لبهای خادمان میچرخید و مثل نوری که از شیشههای رنگی بگذرد، در دل بیماران مینشست. هنوز هیچکس معنای واقعی این جمله را نمیفهمید.
خادمان یکییکی سراغ بیماران میرفتند. پروندهها را بررسی میکردند. گاهی کنار تخت بیماری میایستادند، دستی روی شانه همراه میگذاشتند و با لبخندی آرام میگفتند: «هزینهاش پرداخت شد… شما آزادید.»
اولین واکنش همیشه چند ثانیه سکوت بود؛ سکوتی سنگین و پر از ناباوری. بعد نگاهها از حیرت به گریه میرسید. یکی از بیماران که برای عمل دیالیز بستری بود، نمیتوانست باور کند. آهسته گفت: «یعنی واقعاً… دیگه بدهی ندارم؟»
خادم با آرامش پاسخ داد: «آقا حساب کردند… شما فقط سلامت باشید.»
این جمله در بیمارستان پیچید. از بخش داخلی تا اورژانس، از اتاق بستری کودکان تا بخش جراحی. پرستاران که ساعتها با نگرانی خانوادهها روبهرو میشدند، حالا اشکهایشان از جنس دیگری بود. همراهان بیماران، که تا دقایقی پیش درگیر حساب و کتاب هزینهها بودند، حالا فقط اشک میریختند و دعا میکردند.
مردی که خرج درمان همسرش از توانش خارج شده بود، روی نیمکت نشست، سرش را به دیوار تکیه داد و گفت: «فکر نمیکردم این کابوس تموم بشه… امروز خدا دستمو گرفت.»
در گوشهای دیگر، مادری که فرزندش تحت درمان بود، چادرش را جمع کرد، ایستاد و فقط گفت: «یا امام رضا… ما شرمندهایم.»
این طرح تنها یک پرداخت مالی نبود؛ یک رهایی بود. رهایی از حجم نگرانیهایی که هفتهها بر دوش بیماران سنگینی میکرد. خادمان امام رضا(ع) در سکوت میآمدند، در سکوت پرداخت میکردند و در سکوت میرفتند؛ انگار که مأموریتی میان زمین و آسمان دارند.
و همه اینها با یک جمله آغاز شد:
«آقا حساب کردند.»
خبر مثل نسیمی آرام، اما عمیق، در بیمارستان پخش شد و بعد در شهر. روزی که با اضطراب شروع شده بود، با آرامش عجیبی به پایان رسید؛ آرامشی که بیماران و خانوادههایشان سالها آن را فراموش نخواهند کرد. روزی که نشان داد هنوز هم در روزگار سختی، نور مهربانی امام رضا(ع) میتواند مسیر زندگیها را روشن کند.
.
انتهای پیام/
source