استانها

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قزوین، جنگ ۱۲ روزه، اگرچه از نظر زمانی کوتاه بود اما از حیث شدت، ابعاد، پیامدها و تغییر موازنه‌های منطقه‌ای، یکی از پیچیده‌ترین تصادمات نظامی چند دهه اخیر محسوب می‌شود؛ نبردی که نه‌تنها ساختار امنیتی غرب آسیا را دگرگون کرد، بلکه برداشت‌های دیرینه درباره قدرت بازدارندگی ایران و آسیب‌پذیری اسرائیل را به‌طور بنیادین تغییر داد. به همین دلیل پرداختن دقیق و کارشناسانه به ریشه‌ها، اهداف و ابعاد این رویداد، ضرورتی غیرقابل انکار برای تحلیلگران و افکار عمومی است.

در چنین شرایطی، بررسی ابعاد پنهان و آشکار این جنگ بدون تکیه بر تجربه، تحلیل سیاسی و نگاه کلان‌نگر امکان‌پذیر نیست. از این رو خبرگزاری تسنیم برای واکاوی موشکافانه ماهیت این نبرد، پیامدهای منطقه‌ای آن، میزان موفقیت یا شکست راهبردهای دشمن و تأثیراتش بر آینده نظم امنیتی در غرب آسیا، به سراغ چهره‌ای رفته که سال‌هاست از نزدیک تحولات منطقه و ماهیت سیاست خارجی آمریکا و رژیم صهیونیستی را رصد کرده است.

مسعود انبارلویی، روزنامه‌نگار و کارشناس مسائل سیاسی از جمله تحلیلگرانی است که به‌طور مستمر ساختارهای تصمیم‌سازی آمریکا و رژیم صهیونیستی را مطالعه کرده و رفتارشناسی این دو بازیگر را در چارچوب الگوهای تهاجمی، امنیتی و رسانه‌ای بررسی کرده است. نگاه او به جنگ ۱۲ روزه تنها یک تحلیل نظامی نیست؛ بلکه خوانشی چندلایه از سیاست، جامعه، دیپلماسی، رسانه و توازن قدرت در مقیاس منطقه‌ای و بین‌المللی ارائه می‌دهد.

این گفت‌وگوی تفصیلی با هدف روشن‌سازی ریشه‌های جنگ، دلایل ورود شتابزده دشمن به نبرد، نقش توهمات استراتژیک آمریکا و اسرائیل در شکست عملیات، سرعت و کیفیت واکنش ایران، تغییر موازنه قدرت و چشم‌انداز رویارویی‌های آینده تنظیم شده است.

آن‌چه پیش رو دارید، یک تحلیل جامع است؛ تحلیلی که نه‌تنها مخاطب ایرانی، بلکه برای تمام ناظران منطقه‌ای و بین‌المللی که به‌دنبال شناخت «نسل جدید قدرت ایران» هستند، می‌تواند حاوی نکات راهبردی باشد.

تسنیم: از نگاه شما ماهیت جنگ ۱۲ روزه چه بود؟ چرا آمریکا و اسرائیل وارد چنین نبردی شدند؟

اگر بخواهیم ماهیت این نبرد را دقیق تعریف کنیم، باید بگوییم جنگ ۱۲ روزه نه یک جنگ برنامه‌ریزی‌شده، بلکه حاصل یک سلسله توهمات و برآوردهای غلط استراتژیک از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی بود. آن‌ها این جنگ را بر مبنای تحلیل‌هایی آغاز کردند که هیچ ارتباطی با واقعیت ایران نداشت.

اولین توهم آن‌ها این بود که ایران در داخل دچار بحران عمیق سیاسی و اجتماعی است؛ تصور می‌کردند فضای کشور در حالت التهاب دائمی است، دولت فاقد انسجام است، شکاف‌های داخلی گسترده شده، و اپوزیسیون توانایی تحرک دارد. این یک نگاه کاملاً کودکانه و غیرمنطبق با واقعیت میدانی ایران بود.

توهم دوم، مهم‌تر و خطرناک‌تر بود: آن‌ها گمان می‌کردند توان نظامی ایران در برابر یک حمله برق‌آسا فرو می‌پاشد. فکر می‌کردند اگر در ساعات اولیه، ضرباتی به برخی فرماندهان سپاه و ارتش یا مراکز حساس کشور وارد کنند، ساختار نظامی و سیاسی ایران به هم می‌ریزد و کشور وارد وضعیت سردرگمی می‌شود. حتی تصور می‌کردند با چند عملیات محدود می‌توانند زنجیره فرماندهی نیروهای مسلح را قطع کنند.

اما آن‌چه اتفاق افتاد خلاف تمام این توهمات بود. ظرف چند ساعت سامانه فرماندهی باز سازماندهی شد، فرماندهان جدید مسئولیت گرفتند و واکنش ایران نه فقط دفاعی نبود، بلکه بلافاصله به فاز «بازدارندگی فعال» و سپس «حمله متقابل ترکیبی» وارد شد. از همان ساعات نخست جنگ، حجم موشک‌ها و پهپادهای ایران معادله را کاملاً عوض کرد و دشمن به‌جای برتری، با یک میدان غیرقابل پیش‌بینی روبه‌رو شد.

تسنیم: سرعت واکنش ایران چه تأثیری بر روند جنگ داشت؟

سرعت واکنش ایران را می‌توان نقطه عطف این نبرد دانست. این‌جاست که نقش مدیریت فرمانده کل قوا و آمادگی شگفت‌انگیز نیروهای مسلح کاملاً نمایان می‌شود. دشمن فکر می‌کرد ایران چند روز برای بازیابی و سازماندهی نیاز دارد. اما کمتر از چند ساعت بعد، پاسخ ایران آغاز شد؛ پاسخی که هم دقیق بود، هم گسترده، هم چندلایه.

این سرعت باعث چند رخداد مهم شد، اول اینکه اسرائیل که تصور می‌کرد چند روز اول برتری دارد، از روز سوم به بعد کاملاً در موضع دفاعی قرار گرفت، ثانیاً محاسبات آمریکا که روی فلج شدن ایران حساب کرده بود، در همان روزهای ابتدایی به هم ریخت، همچنین پدافند چندلایه رژیم صهیونیستی – از گنبد آهنین تا فلاخن داوود – در برابر حجم و هوشمندی حملات ایران کارآیی خود را از دست داد و در روزهای پنجم تا هشتم، کار به جایی رسید که کارشناسان اسرائیلی در رسانه‌های خود اعتراف کردند پدافند آن‌ها نمی‌تواند با این حجم حمله مقابله کند.

تحلیلگران نظامی جهان بعدها گفتند اگر سرعت واکنش ایران این‌گونه نبود، شاید اسرائیل می‌توانست دست‌کم یک تصویر رسانه‌ای از «برتری اولیه» بسازد؛ اما واقعیت این است که از ساعت‌های اول جنگ، ابتکار عمل کامل در اختیار ایران قرار گرفت.

تسنیم: چرا آمریکا وارد جنگ فرسایشی نشد؟

دلیلش ساده است، آمریکا توان جنگ فرسایشی ندارد. تاریخ صد سال اخیر این را ثابت می‌کند، به ویتنام نگاه کنید؛ با آن همه بمباران، نیرو، تجهیزات و هزینه، مجبور به عقب‌نشینی شد. در عراق ده‌ها میلیارد دلار خرج کرد، اما امروز زیر چکش نیروهای مقاومت است. افغانستان، اوج رسوایی استراتژیک آمریکا بود؛ بیست سال جنگیدند و آخر با فرار از کابل صحنه را ترک کردند.

آمریکا فهمیده هر جنگی که طولانی شود، تبدیل به باتلاق می‌شود و این باتلاق‌ها در نهایت مشروعیت سیاسی آن‌ها را در داخل کشور نابود می‌کند. بنابراین وقتی وارد جنگ با ایران شد، از ابتدا می‌دانست باید «ضربه سریع» بزند و عقب بکشد. اما وقتی ضربه اولشان بی‌اثر ماند و پاسخ ایران شدت گرفت، عملاً دیگر راهی برای ادامه نداشتند.

حقیقت این است که ادامه جنگ، تمام منطقه را درگیر می‌کرد و به قول تحلیلگران آمریکایی، «جنگی می‌شد که پایانش را ایران تعیین می‌کرد، نه واشنگتن». برای همین بود که از اواسط جنگ، از مسیرهای مختلف شروع کردند به ارسال پیام آتش‌بس.

تسنیم: اهداف عملیات آن‌ها دقیقاً چه بود و چرا شکست خورد؟

اهدافشان پنج محور اساسی داشت که ایجاد شوک سیاسی در تهران،ضربه به مراکز فرماندهی، کاهش توان موشکی و پهپادی ایران، تحریک جامعه ایران به اعتراض، ایجاد فضای چندقطبی در تصمیم‌گیری‌های کلان کشور را می‌توان نام برد.

این اهداف به این دلیل شکست خورد که دشمن نه توان قدرت نظامی ایران را درست فهمیده بود و نه جامعه ایران را. آن‌ها هنوز ایران را با تصور رسانه‌ای می‌سنجند، نه واقعیت میدان.

تسنیم: رسانه‌های غربی در روایت‌سازی جنگ چه کردند؟

حقیقت این است که رسانه‌های غربی از همان روزهای اول جنگ دچار سردرگمی بودند. دلیلش هم این بود که این نبرد دو ویژگی داشت؛ کوتاه اما بسیار شدید بود و همچنین ابتکار عمل در تمام دقایق با ایران بود.

رسانه‌های غربی عادت دارند روایت بسازند؛ اما برای ساخت روایت نیاز دارند «برتری دشمن ایران» را نشان دهند. این بار نتوانستند. چون هر بار که تحلیل می‌کردند، چند ساعت بعد یک حمله گسترده و دقیق ایران همه معادلاتشان را به‌هم می‌زد.

جالب است که حتی رسانه‌های اسرائیل هم چند بار مجبور شدند اعتراف کنند این جنگ نه تنها به اهدافشان نرسیده، بلکه هزینه‌هایش هم غیرقابل محاسبه است.

تسنیم: رسانه‌های ایرانی چطور عمل کردند؟

رسانه‌های ایران، مخصوصاً صداوسیما، عملکرد هوشمندانه‌ای داشتند. به‌خصوص پوشش لحظه‌به‌لحظه حملات ایران، انتشار تصاویر اختصاصی از خسارات رژیم صهیونیستی و ساخت مستندهایی که حتی اسرائیل نتوانست سانسور کند.

البته ضعف‌هایی داشتیم مثلاً سرعت روایت‌سازی باید بیشتر شود، تحلیل خارجی باید تخصصی‌تر شود،باید اتاق‌های عملیات رسانه‌ای تقویت شود،اما در مجموع، عملکرد قابل قبولی بود و تصویر روشنی از قدرت ایران در افکار عمومی ساخت.

تسنیم: آیا این جنگ موازنه قدرت منطقه‌ای را تغییر داد؟

بله، به‌طور قطعی. از روز دهم به بعد، همه تحلیلگران منطقه گفتند این نخستین جنگی است که اسرائیل در آن نه تنها نتوانسته برتری ایجاد کند، بلکه عملاً ساختار دفاعی‌اش فرو ریخته است. آمریکا فهمید دیگر نمی‌تواند از اسرائیل به عنوان ستون راهبردی استفاده کند.جبهه مقاومت هم متحدتر شد؛ از یمن تا غزه و لبنان، قدرت هماهنگی افزایش پیدا کرد. این جنگ نشان داد ایران فقط یک قدرت دفاعی نیست؛ یک قدرت تهاجمی دقیق است.

تسنیم: آیا سیاست داخلی ایران به‌خاطر این جنگ نیاز به بازتعریف دارد؟

بله، از این جهت که ما یک تجربه تاریخی دوباره به دست آوردیم: دشمنی آمریکا و اسرائیل، ماهیتاً ساختاری است، نه رفتاری. این‌ها به هیچ اصل حقوقی، اخلاقی یا توافقی پایبند نیستند.در داخل کشور هم متأسفانه عده‌ای ساده‌لوح هنوز می‌گویند باید با آمریکا مذاکره کرد؛ انگار نمی‌بینند آمریکا حتی با متحدانش هم پای هیچ توافقی نمی‌ماند. این جنگ نشان داد تنها زبان قابل فهم برای دشمن، زبان قدرت است، بنابراین سیاست داخلی ما باید بر محور قدرت، انسجام و اعتماد به ظرفیت‌های ملی تقویت شود.

تسنیم: بزرگ‌ترین پیام جنگ ۱۲ روزه برای جهان چه بود؟

پیام اصلی این بود که ایران امروز یک قدرت تعیین‌کننده است؛ کشوری که می‌تواند در کمتر از دو هفته موازنه نظامی منطقه را تغییر دهد. این جنگ نشان داد دشمن زانو زده و ایران نه تنها از تهاجم نترسید، بلکه به نقطه‌ای از اعتماد به نفس و قدرت رسیده که جهان مجبور به پذیرش آن است.پیروزی ایران مثل خورشید بر قاره‌ها تابید و هیچ‌کس نتوانست آن را انکار کند.

به گزارش خبرنگار تسنیم؛ در قزوین جنگ ۱۲ روزه نشان داد که ساختار امنیت ملی ایران به مرحله‌ای از بلوغ، انسجام و قدرت رسیده که حتی پیچیده‌ترین عملیات مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز قادر به ایجاد اخلال در آن نیست. سرعت بازسازی فرماندهی، قدرت پاسخ متقابل، کارآمدی سامانه‌های دفاعی و انسجام اجتماعی، تصویر جدیدی از ایران در معادلات جهانی ارائه کرد؛ تصویری که دشمنان سال‌ها تلاش کردند پنهان یا تحریف کنند. این نبرد ثابت کرد که جمهوری اسلامی امروز تنها یک «قدرت بازدارنده» نیست؛ بلکه بازیگری است که می‌تواند با دقت، سرعت و ابتکار عمل، قواعد بازی را تغییر دهد و دشمن را در کوتاه‌ترین زمان ممکن وادار به عقب‌نشینی و پذیرش شکست کند.

آن‌چه از دل این جنگ به‌عنوان یک حقیقت راهبردی بیرون آمد، این بود که دوران محاسبات خیالی و عملیات‌های مبتنی بر توهم علیه ایران به پایان رسیده است. آمریکا و اسرائیل بیش از هر زمان دیگری دریافتند که هرگونه اقدام شتاب‌زده علیه ایران نه‌تنها فاقد دستاورد است، بلکه هزینه‌های غیرقابل جبران برای آن‌ها دارد. در نقطه مقابل، ایران امروز با تمرکز بر قدرت سخت، حکمت سیاسی و اشراف اطلاعاتی، جایگاه خود را به‌عنوان بازیگر تعیین‌کننده آینده منطقه تثبیت کرده است. به همین دلیل است که جنگ ۱۲ روزه نه یک رویداد گذرا، بلکه نقطه عطفی تاریخی در شکل‌دهی به نظم جدید غرب آسیا محسوب می‌شود؛ نظمی که در آن «قدرت ایران»، محور اصلی معادلات خواهد بود.

انتهای پیام/

source

توسط ecokhabari.ir