فیلم هیستریا «Hysteria» به کارگردانی محمد آکف بویوکاتالای (Mehmet Akif Büyükatalay ) در اولین نمایش خود در جشنواره برلین ۲۰۲۵، توجه بسیاری را جلب کرد و به سرعت به یکی از بحثبرانگیزترین آثار سال بدل شد. این فیلم، با ترکیب ژانر سیاسی و معمایی، مرز میان هنر و مسئولیت اجتماعی را زیر ذرهبین میبرد و نهفقط به عنوان یک اثر نمایشی، بلکه به عنوان آینهای از تنشهای فرهنگی و هویتی در آلمان معاصر معرفی میشود.

ماجرای جنجالی: از آتش واقعی تا نوارهای گمشده
«Hysteria» یک فیلم است دربارهی ساختنِ یک فیلم؛ یعنی یک film-within-a-film؛ در داستان این فیلم، یک تیم فیلمسازی در آلمان مشغول ساخت فیلمی درباره حملات نژادپرستانه به خانههای مهاجران مسلمان در دهه ۹۰ است. به بیان دیگر، ما در «Hysteria» شاهد پشت صحنه ساخت یک فیلم خیالی درباره آن حملات واقعی و تاریخی هستیم.
در داستان این فیلم خیالی، نقطهای بحرانی وجود دارد؛ زمانی که تیم تولید تصمیم میگیرد در صحنهای، یک نسخه واقعی از قرآن را به آتش بکشد. صحنهای که قرار بود «نمادین» باشد، ناگهان به بحران بدل میشود و تعدادی از بازیگران مسلمان را بهشدت عصبانی و ناراضی میکند.
پس از این ماجرا، نسخههای ضبطشده آن صحنه ناگهان ناپدید میشوند و این پرسش پیش میآید که «چه کسی نوارها را دزدیده؟».
به این ترتیب، گروهی از اعضای تیم، به عنوان مظنون، زیر ذرهبین میروند؛ از جمله شخصیت الیف (Elif) با بازی دِوریم لینگناو ( Devrim Lingnau ) که در نقش دستیار دوم کارگردان و مسئولِ نگهداری نوارهای ضبطشده در فیلم ایفای نقش میکند.
شخصیتها و ارزشهای در تقابل
«الیف» که بیگناه به نظر میآید، بهزودی در یک بازی اخلاقی گرفتار میشود. او با افراد مختلفی در گروه در ارتباط است؛ بازیگران مسلمان، مدیران تولید، کارگردان و … ، و همین موضوع او را دچار یک دوگانگی میکند. او هم با اظهارات کارگردان مواجه است که سوزاندن قرآن را بخشی از بیان هنری میداند، و هم با نظرات منتقدان بهویژه مسلمان، که این اقدام را نشانه بیدرایتی فرهنگی دانستهاند.
برای الیف حرفه و حفظ همکاری با تیم مهم است؛ اما نارضایتی و خشم مسلمانان در صحنه آتشسوزی قرآن او را آزرده ساخته است؛ بهخصوص وقتی که با دغدغههای این عوامل مسلمان روبهرو میشود:
چه کسی حق روایت کردن دارد؟
آیا قصهها ابزاری برای تولید هنری است یا سودآوری؟
آیا واقعاً قرار است صدای عوامل مسلمان هم شنیده میشود؟
مسلمانان صرفاً سوژهاند و برای جلب توجه و اعتبار فیلم به صحنه آمدهاند یا قرار است واقعاً دردشان نمایان شود؟
این قبیل سؤالات ذهن الیف و نیز ذهن بینندگان فیلم را درگیر میکند. آیا روا نیست به نارضایتی عواملی گوش بسپاریم که خود مسیری پرفراز و نشیب را برای فعالیت هنری در آلمان طی کردهاند؟ افرادی که خود هنرمند بودهاند و از طریق دوره زبان آلمانی یا فعالیت در حوزههای هنری آلمان، زحمت بسیاری برای ادغام در فرهنگ آلمان کشیدهاند. آنها باید کارگردان و تیم تولید را درک کنند یا کارگردان و تیم تولید آنها را؟ شما اگر بودید به کدام یک حق میدادید؟
چگونگی پاسخ به امثال این پرسشهاست که «Hysteria» را به جنجالی سینمایی بدل کرده است.

تحلیل اجتماعی: صدای اختلاف و بازنمایی
فیلم «Hysteria» با فرمی «فیلم در فیلم (film-within-film) » به ما این فرصت را میدهد که هم ناظر یک فیلم باشیم و هم ناظر پشت صحنه فیلمی دیگر. در این فیلم ما همزمان شاهد تولید فیلمی هستیم که هم در مورد خشونت نژادی و مذهبی است، و هم در عین حال، خود به این مسائل دامن میزند و بحرانی میآفریند.
بنا به گفته منتقدان و تحلیلگران، تماشای این اثر، نه فقط بهخاطر صحنه سوزاندن قرآن، بلکه به خاطر ساختار پیچیدهاش درباره قدرت روایت، تجربههای اقلیت و خشونت نمادین بسیار ضروری است.
این فیلم نشان میدهد که چطور پروژهای که ظاهراً بر علیه نژادپرستی ساخته شده، خود میتواند پر از رفتار نژادپرستانه، نگاه از بالا به پایین، بهرهکشی از مهاجران و عدم توجه به خواستههای ایشان باشد. تماشای این فیلم شاید بتواند این موضوع را منتقل کند که هنرمند فقط مسئول «شوکهکردن» جامعه و «جلب توجه»، آن هم با توسل به روایتی حقیقی و دردناک نیست؛ بلکه باید عمیقاً با باورها یا زخمهای واقعی گروه رنجدیده، ارتباط برقرار کند و توان مواجهه با تبعات احتمالی به صحنه کشیدن این باورها و زخمها را داشته باشد.
جوایز و جشنوارهها
«هیستریا» در بخش «پانوراما»ی جشنواره بینالمللی فیلم برلین ۲۰۲۵ نمایش داده شد و توانست جایزه « Europa Cinemas Label/ نشان ویژه شبکه سینماهای اروپا» را بگیرد؛ جایزهای که تأییدیهای است بر اعتبار این فیلم از طرف نهادهای مهم سینماییِ اروپایی.
این فیلم همچنین توانست در جشنواره فیلم کلن نیز به نمایش درآید و کارگردان و تیم تولید را با سوالات بیشتری درباره روایتگری، تعهدات سیاسی و اخلاقی روبهرو کند.

نقدها و نقاط ضعف
اگرچه «هیستریا» به خاطر جسارتش تحسین شده، اما بعضی از منتقدان از جنبه فنی و روایی آن انتقاد دارند. مثلاً به باور برخی، این فیلم با وجود شروع قوی در خلق تنش و تضاد، پایانبندی مناسب و پرقدرتی نداشت و دیالوگهای پایانی بیش از حد ساختاربندیشده به نظر میرسید. علاوه بر این، فیلم با ساختار معماگونهای که پیدا کرده، نتوانسته بهطور کامل درد واقعی مهاجران مسلمان را به تصویر بکشد و به بازنمایی کلیشهای این مسئله اکتفا کرده است.
اهمیت فرهنگی و پیامدهای اجتماعی
جنجال هیستریا فراتر از یک فیلم ساده است. این فیلم به پرسشهایی بنیادی در رابطه با حق روایتگری و بازنمایی اقلیتهای اجتماعی دامن میزند و به چگونگی نقش رسانه و فیلم در بازتاب تنشهای واقعی جامعه میپردازد. این پرسشها که خود ذهن شخصیتی همچون الیف را هم درگیر میکند، در فضای آلمان امروز بسیار حساس است. در این کشور همچنان مباحث هویتی، مهاجرت، دین و برابری اجتماعی ادامه دارد.
برای مخاطبی که علاقهمند به فرهنگ، سینما و مسائل هویتی در آلمان است، تماشای این فیلم فرصتی است برای فکر کردن به این مسائل. این فیلم یادآور میشود که سینما فقط ابزار سرگرمی نیست، بلکه در بیدارکردن وجدان جمعی و نمایاندن تضادهای نادیده گرفتهشده نیز نقشی بسیار مهم دارد و باید در ایفای این نقش صادقانه عمل کند.
source