
اقتصاد۲۴- آرمانهایی که انقلاب ایران را به نتیجه رساند، ابعاد گستردهای از حقوق فردی و اجتماعی را وعده میداد. دفاع از مستضعفان و محرومان، ایجاد رفاه عمومی و کاهش فاصله طبقاتی، جلوگیری از فساد، آزادی بیان، حاکمیت قانون، مشارکت مردم در تصمیمگیریها و پیشرفت اقتصادی و ارتقای جایگاه ایران در منطقه و جهان از جمله این وعدهها بود. اما گذشت زمان تحقق این وعدهها را بسیار سخت کرد.
فاصله گرفتن از آرمانهای انقلاب حالا در ادبیات بسیاری از چهرههای انقلابی به رسمیت شناخته میشود. اگر زمانی چهرههای اصلاحطلب و ملیگراها به این مسئله اشاره داشتند، و اصولگراها نافی آن بودند، اما حالا آنها نیز بر این موضوع تاکید دارند. محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس اخیراً در یک کنفرانس بینالمللی که در زمینه توسعه منطقهای و عدالت اجتماعی برگزار شد به این موضوع اعتراف کرد و گفت: «چالشها و مشکلاتی در این حوزه وجود دارد، آرمانهایی در باورها و ارزشهای ما وجود دارد که باید به آن میرسیدیم؛ اما امروز با زندگی روزمره مردم همخوانی ندارد؛ لذا ابتدا باید این مشکل را بپذیریم و بهانهجویی نکنیم و اگر نپذیریم؛ یعنی بنا نداریم مسئله را به رسمیت بشناسیم.
اگر مسئلهای به رسمیت شناخته نشود، قدرت حل آن را نیز نخواهیم داشت.» خواسته عمیق مردم ایران برای «تغییر»، سقوط رژیم پیشین و تاسیس نظام سیاسی جدید، مبناهای بنیادی شکلگیری انقلاب ایران بود که به همراه یک رویکرد دینی و اسلامی شکل گرفت. در پی انقلاب ایران، آرمانهایی ترسیم و قانون اساسی جدید نیز نگارش شد، اما با گذشت نزدیک به نیم قرن از این رخداد مردم ایران باز هم خواستهشان «تغییر» است چراکه معتقدند رویای ایرانی که انقلاب ترسیم کرده بود، در بسیاری از موارد تحقق نیافت.
آرمانهای انقلاب چه آیندهای را برای ایران ترسیم میکردند؟
این آرمانها چه بودند و چه آیندهای را برای ایران ترسیم میکردند و چه رویدادهایی منجر به شکاف میان مردم و آرمانهای انقلاب شد؟ از دفاع از مستضعفان و تحقق عدالت گرفته تا وعده رفاه، ثبات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ابعاد متعددی از آرمانهای انقلاب ایران را پوشش میدادند. امام خمینی، رهبر انقلاب ایران بارها در مصاحبههای گوناگونی گفته بود: «افتخار انقلاب ما حمایت از پابرهنگان و مستضعفان است»، «این از افتخارات و برکات کشور و انقلاب و روحانیت ما است که به حمایت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده کرده است.»
او استواری اسلام را از تمام کسانی که منجر به انقلاب ایران شدند طلب میکرد و اسلامی را تفسیر میکرد که به مرور از انقلاب ایران رنگ باخت: «فرزندان عزیز جهادیام به تنها چیزی که باید فکر کنید، استواری پایههای اسلام ناب محمدی است؛ اسلامی که غرب و در رأس آن آمریکای جهانخوار و شرق و در رأس آن شوروی جنایتکار را به خاک مذلت نشاند. اسلامی که پرچمداران آن پابرهنگانند و مظلومین و فقرای جهانند و دشمنان آن ملحدان و کافران و سرمایهداران و پولپرستانند. اسلامی که طرفداران واقعی آن همیشه از مال و قدرت بیبهره بودند و دشمنان آن زراندوزان حیلهگر، قدرتمداران بازیگر، مقدسنمایان بیهنرند.»
از آزادی بیان تا معیشت و وضعیت رفاهی مردم
مهدی بازرگان، در نخستین سخنرانی خود به عنوان نخستوزیر دولت انقلابی به برادری در حکومت اسلامی، مسئله آزادی و دموکراسی در اسلام اشاره کرد و گفت: «حکومت اسلامی، حکومت برادری است؛ بنابراین همه موظفند در عین اینکه همه تابعه و کارمند دولتند همه باید کار کنند… اگر دولتهای دموکراسی و مکتبهای آزادیخواه خارجیها به این حد از رشد رسیده یا ادعای رسیدن مینمایند که میگویند باید آزادی بیان و انتقاد داشته باشند، اسلام به آنها نهتنها آزادی بلکه وظیفه انتقاد و بیان را داده است؛ فرمایشی از پیغمبر است که آن قوم و ملتی که در آنجا حق ضعیف از قوی بدون لکنت و ترس و واهمه گرفته نشود آن قوم و ملت هیچوقت مقدس و پاک و درست نخواهد شد.» بازرگان درباره جمهوری اسلامی نیز گفت: «این جمهوری، در واقع جمهوری دموکراتیک اسلام است، دموکراتیک یعنی اسلام. اسلام آئینی است که وقتی از خلق میگوید، منظورش همه انسانهاست بدون توجه به نوع و کارشان؛ بنابراین جمهوری اسلامی یک نظام آزاده و مبتنی بر دموکراسی است.» (۲۱ بهمن ۵۷، روزنامه اطلاعات)
بیشتر بخوانید:بازگشت قاجارها از دل تاریکخانه تاریخ/ شناسایی ۳۱ حلقه نگاتیو تاریخی در آلبومخانه کاخ گلستان
بازرگان درباره معیشت و وضعیت رفاهی مردم نیز صحبتهایی کرد و وعدههایی داد. وی در روزهای پایانی سال در بازدید از محلات فقیرنشین جنوب تهران اعلام کرد: اتوبوس، برق و تلفن برای ساکنان جنوب تهران مجانی میشود. (۲۱ اسفند ۵۷) و پس از آن در مصاحبه تلویزیونی درباره وجود چنین لایحهای که از قبل جهت ارائه به شورای انقلاب به تصویب رسیده است خبررسانی عمومی میکند. (۲۳ اسفند ۵۷).
پس از طرح مسئله مجانی شدن آب و برق از سوی دولت موقت، امام خمینی در سخنانی در مدرسه فیضیه قم به ایجاد رفاه در زندگی مادی و معنوی مردم تاکید و درباره آب و برق رایگان میگوید: «ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه باشد، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش به این مقدار نباشید که فقط مسکن میسازیم، آب و برق را برای طبقه مستمند مجانی میکنیم، اتوبوس را برای طبقه مستمند مجانی میکنیم. دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم. شما را به مقام انسانیت میرسانیم. اینها شما را منحط کردند. اینقدر دنیا را پیش شما جلوه دادند که خیال کردید همه چیز این است. ما هم دنیا را آباد میکنیم و هم آخرت را.»
اندیشه و تفکر آیتالله طالقانی
آیتالله طالقانی نیز به عنوان یکی از چهرههای انقلابی موثر آرمانهایی از انقلاب را ترسیم میکرد. برای نمونه وی در تلاش سازمان ملی دانشگاهیان برای پایان دادن به تحصن دانشگاه تهران در دیماه سال ۵۷ در سخنرانی به استقلال دانشگاه از بدنه قدرت اشاره کرد و گفت: «آثار انحرافها، توطئهها که در مرکز دانشگاه، دانشگاه را بیاراده ساخته و استقلال علمی آن را فاقد ساخته بود، پاک شود و کسانی که به اسم دانشگاه این مکان را مرکز توطئههای وابستگی فرهنگی و سیاسی رژیم جبار و رژیم وابسته به استعمار و استبداد کرده بودند، از محیط دانشگاه طرد شوند.
آلودگیها پاک شود و دانشگاه به معنی حقیقی خود نزدیک شود. مرکز بحث و تحقیق باشد.» او همچنین در دیداری که با اقلیتهای مذهبی در اسفند سال ۵۷ داشت بر آزادی در دیدار با نمایندگان اقلیتهای مذهبی اشاره کرد و گفت: «اسلام آیین آزادگی است و مسلماً در دموکراسی که به برکت انقلاب برقرار خواهد شد آزادی بهطور کامل در جامعه ما برای همه افراد وجود خواهد داشت.» (۷ اسفند ۵۷)
عبور انقلاب از بحراهای سالهای جنگ ایران و عراق
با عبور انقلاب از بحراهای سالهای نخست ورود ایران به جنگ هشتساله منجر به استقرار و تشدید فضای نظامی و دفاعی شد و بسیاری از برنامههای رفاهی و عدالتمحور به حاشیه رفت. با پایان جنگ و شروع تلاشها برای سازندگی، اما شرایط فضای امنیتی و نظارتی در کشور کاهش پیدا نکرد و آزادیهای سیاسی و مدنی را محدود کرد. از این دوران کمکم مسائلی مانند اقتصاد رانتی نیز به ادبیات این حوزه اضافه شد و با توجه به گذر از فضای جنگی و ایجاد فرصت برای فعالیتهای مختلف، هستند تحلیلگرانی که این دوره را دوره نفوذ رانت سیاسی به رانت اقتصادی دانستهاند که عدالت اجتماعی را تحتالشعاع قرار داد. (اقتصاد رانتی در ایران و راههای برونرفت از آن، سیفالله فضلینژاد و مرتضی احمدیان).
«ایران را به یک ژاپن مسلمان تبدیل خواهیم کرد»؛ این وعدهای بود که حدادعادل در زمان ریاست خود در مجلس به مردم داد و تاکید کرد تمام تلاش خود را برای تحقق این امر به کار خواهد بست. با وجود آنکه فرایند توسعه ایران و ژاپن همزمان آغاز شد، اما سخن از «ژاپن اسلامی» جای خود را حتی در سخنان همین جریان به هند، پاکستان و بنگلادش داد.
چنانچه محمدحسن قدیریابیانه در نشستی خطاب به مردم تلویحاً گفته است که ژاپن اسلامی را فراموش کنید: «زندگی خود را با هند، پاکستان و بنگلادش مقایسه کنید نه ژاپن و آلمان.» پیش از آن هم که به دولت حسن روحانی پیشنهاد شد تا «مدل کرهشمالی (حسین شریعتمداری/۲۴ مرداد ۱۳۹۶)» را در مقاومت و برخورد با جهان انتخاب کرده و براساس این مدل پیش برود بعد هم که به مردم گفته شد در مقاومت و قناعت پیشهکردن «راه مردم یمن (علیاکبر ولایتی/۱۳۹۷)» را بروند و شاید هم وضعیت همان است که عبدالجواد موسوی در مطلبی برای هممیهن نوشت: «به نظرم اگر حداد عادل بخواهد صراحت و صداقت پیشه کند باید بگوید: ما میخواهیم کوبای اسلامی شویم. یک مملکت انقلابی تمامعیار که با هیچکس بر سر ایدئولوژیاش شوخی ندارد.»
علی ماجدی، سفیر دولت اصلاحات در ژاپن در مقایسه ایران و ژاپن و علل عدم ژاپن اسلامی شدن ایران در گفتوگویی به همکاری اکثریت حاکم با اقلیت بازمانده از قدرت اشاره میکند که در ایران امری بعید است و تصریح میکند: «گفته میشود که نخستوزیر در ژاپن کسی است که باید حتی اقلیتها را قانع کند… بیشتر از اینکه بخواهد دستور بدهد، حتی سعی میکند اقلیت را مجاب کند. یعنی اینطور نیست که نخستوزیر هر تصمیمی بگیرد، حتماً یک عقل جمعی پشتش هست و آن حزب است که این کار را انجام میدهد.
نکته جالب در مورد ژاپن این است، کسی که در اقلیت است، راحت صحبت میکند. وقتی اکثریت به یک انتخاب رأی میدهد و رأیاش به ۷۰ درصد میرسد، حق تصمیمگیری دارد. ولی اقلیت راحت میپذیرد که شکست خورده، اما نظر و حرفش را بهراحتی اعلام میکند. دولت حق مردم و حقوق شهروندی را کاملاً رعایت میکند و همه شهروند درجه یک هستند. مردم هم حقوق دولت را رعایت میکنند؛ یعنی اصلاً فرار مالیاتی نمیبینید. اگر کسی فرار مالیاتی داشته باشد، مثل این است که مواد مخدر میفروشد. مردم حقوق هم را رعایت میکنند. شنیدهاید وقتی توفان عظیم شد، مردم در فروشگاهها به چیزی دست نزدند و خارج شدند.»
پایان سخن
با بررسی این آرمانها و خواستهها پس از انقلاب؛ احتمالاً طومار بلندی شود و در این گزارش به بخشهایی از صحبتهای سه چهره معروف سیاسی پیرامون آرمانهای انقلاب اشاره شد. شعارهای ابتدای انقلاب آنقدر گسترده و وسیع بود که قرار بود رویای زندگی ایدهآل را محقق کند. اما با گذشت بیش از چهار دهه مقایسه زندگی شخصی افراد با آن آرمانها سازگاری چندانی ندارد و در باور مردم ایران نیست که آن نگاه و ارزشهایی که منجر به انقلاب شد، راه خود را ادامه داده باشد. انقلاب ایران با وعدههای بزرگ آغاز شد، برنامههای توسعه به ترتیب در ایران تدوین و برنامه هفتم توسعه به مرحله اجرایی رسید.
سند چشمانداز افق ۱۴۰۴ نیز به پایان خود نزدیک شد؛ سندی که جامعه ایرانی را توسعهیافته، برخوردار از دانش پیشرفته، امن، مقتدر و مستقل، برخوردار از رفاه، سلامت و امنیت غذایی دستیافته به جایگاه اول اقتصادی و دارای تعامل موثر و سازنده با جهان تعریف میکرد. اما ایران به آرمانهای انقلاب نرسید و سیاستهای اقتصادی، اجتماعی، رفاهی، سیاست داخلی و نحوه تعامل با منطقه و جهان منجر به آن شد که رویای ژاپن اسلامی به کفایت مقایسه با زندگی هند و پاکستان و بنگلادش برسد. با گذشت حدود نیم قرن، فاصله میان آرمانهای اولیه انقلاب ایران و واقعیتهای امروز کشور حاکی از ضرورت بازاندیشی اساسی در رویکردها و شیوه حکمرانی کشور قابل توجه است.
اعتماد مردم به روحانیت با اتفاقات پس از انقلاب کاهش یافت
ناصر قوامی، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با هممیهن میگوید اعتماد مردم به روحانیون در جریان انقلاب بسیار زیاد بود، اما به دنبال وقایعی که پس از انقلاب رخ داد و همچنین شرایط اقتصادی کشور آرمانهای انقلاب با زندگی زیسته مردم فاصله گرفت.
بیشتر بخوانید:عکس/ فرمان منصفانه شاه عباس دوم صفوی در ۴۲۸ سال پیش
چه رخدادهایی منجر به شکاف عمیق میان آرمانهای انقلاب و زندگی روزمره مردم شد؟
در واقع رخداد تغییرات انقلاب از زمان مصدق شروع شد. زمانی که کودتا انجام شد، شاه فرار کرد و سپس در سازش با آمریکا به ایران بازگشت و اینها کودتا کردند و مصدق را برکنار و تبعید کردند. در آن روز که ارتش برای کودتا به میدان آمد خیلیها کشته شدند و حتی خیلی از نمایندهها میگفتند که ما در خیابان از روی جنازهها رد میشدیم. از همان موقع نارضایتی از شاه شروع شد. طرفداران مصدق نیز در مقابل در جبهه ملی و بعدها نهضت آزادی فعالیت کردند و مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی در این جمع بودند و در افشاگری علیه رژیم پهلوی نقش مهمی داشتند.
همه این افراد زندان هم رفتند. البته نظر طالقانی و بازرگان سقوط شاه نبود، بلکه میگفتند شاه در مجلس و قوه مقننه و مجریه و امور قضایی دخالت نکند. شاه، شاه مشروطه بود، اما همه اینها به زندان رفتند. در واقع این افراد بودند که روشنگری کردند و زمینه برای روحانیون آماده بود. مردم در سراسر کشور به روحانیون علاقهمند بودند و روحانیون نیز در میان مردم نفوذ داشتند. یادم میآید زمانی که در شیراز سخنرانی کردم و من را بازداشت کردند چند هزار نفر آمدند جلوی شهربانی. روحانیون نفوذ داشتند و هرجایی که میرفتند معتبر بودند و به آنها ایمان و اعتماد داشتند.
اما یکی از فاکتورها هم جنایتی بود که ساواک میکرد و اگر احساس خطر میکرد افراد را شکنجه میکرد و میکشت و کسی نبود که بگوید چرا. مثلاً شهید انصاری یک روحانی غیرسیاسی بود و او را بردند، یک ماه، دو ماه، یک سال و دو سال گذشت و خبری نشد و بعد از سه سال پسر آقای بهبهانی خبر دادند که ایشان فوت کرده و خانواده را به بهشت زهرا بردند و گفتند قبر وی اینجاست. در نتیجه ساواک هم در انقلاب مردم نقش داشت، آنها آیتالله سعیدی را در زندان کشتند، آیتالله غفاری را در زندان کشتند و علمای بزرگ را تبعید و زندانی کردند و کشتند و آنگونه شد که مردم به کل از این رژیم نارضایتی پیدا کردند.
تمایل مردم برای تغییر به گونهای بود که با شناسنامه برای تظاهرات میرفتند، روحانیون جلوی صف و بدون ترس حرکت میکردند و مردم پشت سر آنها، چراکه اینها را قبول داشتند. الان اینطور نیست و افراد شناسنامهدار جلو نمیافتند که بخواهند اقدام اعتراضی کنند. خیلیها هم در همان زمان معتقد بودند که شاه باید بماند، اما اصلاحات بنیادی انجام دهد، مثلاً نظر آقای طالقانی همین بود که اصلاحات بنیادی انجام شود.
در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب، تلاشهایی از سوی برخی چهرههای سیاسی برای انتقال پیام تمایل به انجام اصلاحات اساسی از جانب حاکمیت وقت به رهبر انقلاب در پاریس صورت گرفت. در این میان، گفته میشود برخی شخصیتها مأموریت یافتند پیشنهاد اصلاح ساختار را مطرح کنند و نسبت به پیامدهای احتمالی فروپاشی هشدار دهند، اما این مسیر به نتیجه نرسید و با ادامه اعتراضات مردمی، روند انقلاب شتاب گرفت. بعد از انقلاب، شعارها و آرمانهایی که در آن زمان داده شده بود که مردم همسو با انقلاب و آرمانهای آن بودند، اما با گذشت زمان این همراهی کمرنگتر شد و حالا یک شکاف عمیق میان مردم و حاکمیت وجود دارد.
بعد از انقلاب چه اتفاقاتی رخ داد که میان مردم و آرمانهای حاکمیت چنین گسستی رخ داد؟
بعد از انقلاب، کردستان از ایران جدا شده بود، شرایط در آن منطقه به گونهای بود که یک گیتی گذاشته بودند و برای تردد شناسنامهها را بررسی میکردند، اما در هر صورت نگذاشتند که کردستان تجزیه شود. از آن طرف در شهرهای دیگر هم اوضاع به هم ریخته بود و حزب خلق مسلمان از تبریز قیام کردند و مجاهدین خلق برای خودشان پایگاه نظامی در هر شهری ایجاد کردند و ترورها را شروع کردند و ۷۰ نفر را در یک ترور کشتند که شهید بهشتی و محمدمنتظری و… در میان آنها بودند و در چنین فضایی برخوردهای امنیتی و سختگیرانه از سوی حاکمیت افزایش یافت. یعنی عامل اصلی ایجاد خشونت اینها شدند و باعث شدند برای اینکه کشور نظمی پیدا کند، برخوردهای امنیتی و سختگیرانه انجام شود.
کارهایی که منافقین میکردند، فساد در کشور میکردند و با کشورهای دیگر هم میساختند، کما اینکه با صدام تفاهم کردند، یک بحران دیگر برای کشور ایجاد کرده بود و بعد با همراهی سپاه و ارتش و بسیج جلوی اینها را گرفتند. اشخاصی که در یک کشور و وطنی هستند و کشور درگیر جنگ با بیگانه است و میروند با او علیه جوانان کشور خود همراهی میکنند و خیلیها به همین دلیل شهید شدند، اینها هیچگونه قابل اعتماد نبودند و باید بساط اینها برچیده میشد. در دوران هشت سال جنگ، مردم به هر صورتی که بود از کشور حفاظت کردند تا تجزیه نشود، از روستاها به روند جنگ کمک میکردند، برنج و حبوبات و غذا و… جمعآوری میکردند برای جبههها و همه مردم به اتفاق همدیگر حمایت کردند و خدا نیز یاری کرد و امام شهامت مهمی به خرج داد و گفت این جام زهری است که چشیدم و قطعنامه ۵۹۸ را قبول کرد.
اگر امام این کار را نمیکرد، معلوم نبود که دیگران شهامت داشتند و قطعنامه را میپذیرفتند. پس از جنگ هم شرایط اقتصادی به گونهای بود که زندگی مردم را در تنگنا قرار داد و تاکنون هم ادامه دارد. در واقع در اواخر ریاستجمهوری آقای رفسنجانی بود که مشکلات اقتصادی خود را نشان داد، من رئیس شعبه ده دادگاه عمومی تهران بودم و منشی شعبه گفت شما کار را خراب کردید، من زمانی میتوانستم یک سکه تمام بخرم و به بقیه امور هم برسم، اما الان یک ماه حقوق من یک سکه نمیشود و جنگ هشتساله شرایط اقتصادی ما را به هم زد.
در سالهای پس از جنگ، سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی با حضور و حمایت از گروهها و جریانهایی در کشورهایی مانند لبنان، یمن و سوریه دنبال شد. با این حال، در خصوص ابعاد، اهداف و هزینهفایده این حضورها، توضیح شفافی به افکار عمومی ارائه نشد و همین موضوع هم در شکلگیری فاصله میان بخشی از جامعه و ساختار حاکمیتی مؤثر بوده است. در نتیجه نارضایتیها شدید شد و گرانیها نیز به حدی رفت که توان تحمل مردم کم شد. حالا آقایان میگویند ما مقاومت میکنیم، در واقع مردم مقاومت میکنند، شما که زندگی خوبی دارید و مردم هستند که در شرایط سختی قرار دارند و آنقدر از این گرانی ناراضی هستند که چنین شکافهای عمیقی رخ میدهد.
این اقرار حالا مورد پذیرش بسیاری از چهرههای درون حاکمیت است، آیا رویکردی برای تغییر این شرایط دیده میشود؟
با توجه به شرایطی که الان وجود دارد، و مسائلی که کشور پشت سر میگذارد، احتمال اینکه تغییراتی حاصل شود بعید است. مگر اینکه اتفاق خاصی رخ دهد و افراد عاقل پادرمیانی کنند، هرچند که عقلای زیادی داریم، اما کاری از دست آنها برنمیآید و با این شرایط فکر نمیکنم اتفاقی بیفتد که اصلاحات بنیادی و اساسی رخ دهد. مشکل بسیار مهم ما قانون اساسی است که تبدیل به یک مشکل اساسی کشور شده است.
بخشی از نقدها متوجه نحوه توزیع اختیارات در قانون اساسی است؛ قانون اساسی در توزیع اختیارات، وزن بیشتری برای نهادهای عالی حاکمیتی در نظر گرفته و به همین دلیل کارکرد نهادهای انتخابی، از جمله ریاستجمهوری، در چارچوبی محدودتر تعریف میشود. بر اساس این برداشت، رسمیت یافتن ریاستجمهوری در فرآیندی فراتر از صرف رأی مردم تثبیت میشود و قوای سهگانه نیز در هماهنگی با ساختار کلان حاکمیتی فعالیت میکنند.
حذف تدریجی انقلابیون مردم را دچار دلشکستگی و سرافکندگی کرد
جلال جلالیزاده، استاد دانشگاه و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت در گفتوگو با هممیهن معتقد است حاکمیت از میزان تحقق شعارها و آرمانهایی که در ابتدای انقلاب مطرح کرد واقف است و مصداق بارز آن را عمل نکردن به قانون اساسی میداند. وی میگوید فرصتطلبی و منفعتطلبی یکی از آفتهایی است که سر راه تحقق شعارها و آرمانهای انقلاب قرار گرفته است.
بیشتر بخوانید:بازخوانی صبح روز کودتای ۲۸ مرداد پس از ۷۲ سال
فاصله گرفتن آرمانهای انقلاب از زندگی روزمره مردم، معلول عواملی است که به تدریج جدیتر و گسست عمیقتری میان مردم و حاکمیت ایجاد کرد. چه رویدادهایی منجر به این شکاف شد؟
انقلاب دارای ایدهها، آرمانها، مطالبات و پیامهایی بود. انقلابی که در ایران صورت گرفت برای اقشار مختلف مردم و جامعه اعم از چپ و راست و… در راستای ایدهها و آرمانهای خود مشارکت فعالانهای داشتند. چند شعار مهم از جمله استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی در آن زمان مطرح شد که بسیار با اهمیت و مورد توجه مردم بود. در آن زمان با توجه به اقبال مردم به روحانیت فکر میکردند اگر روحانیون رهبری انقلاب را برعهده بگیرند همچون زمان پیامبر و خلفای آن زمان عدالت برپا میشود و آزادی و مساوات برقرار و تبعیض و بیعدالتی از بین خواهد رفت.
اما پس از انقلاب به دلیل مسائل متعددی که رخ داد، تنگنظری عدهای و تلاش رقبا برای به دست گرفتن فرمان اداره کشور، انتقامگیریها، جنگ و درگیریهای داخلی موجب شد فضا و عرصهای که مردم انتظار داشتند روزبهروز موجب حذف انقلابیون و پیاده کردن آنها از قطار انقلاب شود. مردم با دیدن چنین شرایطی دچار نوعی دلشکستگی، آشفتگی و سرافکندگی شدند، برخی مجبور به مهاجرت از ایران شدند، برخی به زندان رفتند و حتی برخی نیز اعدام شدند و شرایط دوگانگی، یأس و ناامیدی در بخشی از جامعه حاکم شد.
از سوی دیگر الگوهای ابتدای انقلاب فراموش و منزوی شدند و جوانان و نوجوانان با توجه به فضای موجود، راه افتادن فضای مجازی و موارد اشارهشده در بالا دچار نوعی گسست نسلی شدند و نوعی بیهویتی فضای جامعه را فرا گرفت. از طرفی علاوه بر رخدادهای سیاسی و اجتماعی، مسائل اقتصادی، از جمله تحریم و بیکاری و فقر بنیان خیلی از خانوادهها را متزلزل کرد و مردم را دچار پریشانی و ناامیدی و افسردگی کرد و این مشکلات فراوانی که به وجود آمده آنها را نسبت به انقلاب دلسرد کرد.
دولتیها نیز که در جریان انتخابات وعدههایی میدادند و بعدها یا به وعدهها عمل نمیکردند و یا نمیتوانستند به شعارهای خود جامه عمل بپوشانند موجب بیاعتمادی نسبت به حاکمیت شدند و از این جهت امروز متاسفانه نهتنها شعارهای انقلاب محقق نشده، بلکه انتظارات زیادی میان مردم ایجاد شده است. مردم خود را با کشورهای همسایه مقایسه میکنند و تفاوت پیشرفتها را درک میکنند و همین باعث سرخوردگی آنها میشود. مردم با یک نوع نوستالژی مواجه شدند که نتوانستند به نیازهای خود برسند و متاسفانه ارادهای هم برای مبارزه با مشکلات و حل گرفتاریهای مردم وجود ندارد.
اکنون به نظر میرسد حاکمیت نیز این موضوع را پذیرفته است، برای نمونه آقای قالیباف هفته گذشته در سخنانی گفتند آرمانهای ما با زندگی روزمره مردم همخوانی ندارد. آیا این پذیرش به معنای حرکت به سمت اصلاح نیز خواهد بود؟
الان در کشور دو دسته دیدگاه میان مسئولین داریم، گروهی به شرایط واقف هستند و واقعیت را پذیرفتند و گروهی حاضر به پذیرش واقعیت نیستند و خواهان حل مشکلات هم نیستند. در حالی که تقاطع مشکلات قطعاً به ضرر کشور خواهد بود و در آینده منجر به مشکلات حاد برای کشور خواهد شد.
واکنش نهاد قدرت به شکاف میان آرمانهای انقلاب و زندگی مردم را چطور تحلیل میکنید؟
نهادهای قدرت در رخداد انقلاب شرکت داشتند، اما شعار با واقعیت فرق میکند. خیلی از شعارها داده میشود، اما به آنها عمل نمیشود و اگر برای اجرای شعار توان و تخصص و امکانات لازم را نداشته باشد یک دوگانگی بین تئوری و عمل ایجاد میشود و در نتیجه منجر به عقبنشینی و یا پذیرش شکست و واگذار کردن فضا به دیگران میشود. الان حاکمیت میداند شعارهای زیادی که در ابتدای انقلاب داده شد، تا چه حد محقق شده است.
همین قانون اساسی ما با وجود نقصهایی که دارد، اما خیلی از اصول آن اجرا نشده است. نمایندگان ۵ درصدی مجلس هم قوانینی در تضاد با قانون اساسی تصویب میکنند، برای نمونه تدریس زبان مادری در مدارس که علیه قانون اساسی بود. خیلی از مدیران و نمایندگانی که نقشی در انقلاب نداشتند و با شرایط انقلاب آشنا نیستند، به دلیل شرایطی که شورای نگهبان ایجاد کرده است، فرصتی را در مجلس به دست آوردند و بیشتر به فکر منافع خود هستند. این فرصتطلبی و منفعتطلبی یکی از آفتهایی است که سر راه تحقق شعارها و آرمانهای انقلاب قرار گرفته است و موجب گسستگی شدید و فاصله میان مردم و نظام شده است.
منبع: هم میهن
source