اقتصاد۲۴- آن روزها به آن تخت جمشید میگفتند؛ خیابان طالقانی را میگوییم. مغازهای که تلویزیونهای رنگی میفروخت و برای زمان خود یک آپشن خارقالعاده برای خانههای ایرانی خلق میکرد.
شاید خواندن این روایت از رامتین، تمام ماجرا باشد: قبل از انقلابِ ۵۷ بود که یکی از این تلویزیونهایِ بلموند خریده بودیم. اون موقع خودِ رنگی بودنِ تلویزیون، یه آپشنِ خیلی خاصّ محسوب میشد و صاحبش سه هیچ از بقیه جلو بود، چه برسه به اینکه یه دستگاهِ کنترل از راهِ دور هم داشته باشه که دیگه هیچّی!
خیلیها میومدن خونهیِ ما و با تعجّب به این دستگاهِ پارهآجرمانندی که دستِ ما بود و باهاش تلویزیون رو روشن و خاموش میکردیم و یا کانال رو عوض میکردیم، صدا رو کم و زیاد میکردیم و … نگاه میکردند و ما هم کلّی احساسِ خاصّ بودن داشتیم!
تو خونهیِ ما دو تا تلویزیون بود، یکی تو اتاقِ پدر و مادرم که سیاه و سفید بود و کوچکتر هم بود و دیگری همین بلموندِ رنگیِ خاصّ و ۲۱ اینچ که تو هال بود. شبا که سریالِ مردِ شش میلیوندلاری رو نشون میدادند، من و بابام یه مصیبتی داشتیم با مادرم: ما میخواستیم مردِ شش میلیون دلاری رو ببینیم و مادرم میخواست شویِ رنگارنگ رو ببینه و ما رو تبعید میکرد به اتاقِ خواب با اون تلویزیونِ سیاه و سفیدِ کوچیک و استدلالش هم این بود که مردِ شش میلیون دلاری رو میشه سیاه و سفید هم نگاه کنید و رنگش مهم نیست، ولی رنگِ لباسِ خواننده مهمّه!
اخیرا تو خیابونِ طالقانی از جلویِ ساختمانِ قدیمی و متروکِ نمایندگیِ بلموند رد میشدم و دیدم که رو دیوارش این نقّاشی هنوز باقی مونده و باز خاطراتِ کودکیام زنده شد …
source