باغبان حرامت باد زین چمن چو من رفتم

گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی

گر رقیب از لعلت بوسه خواست مانع شو

حیف باشد ار حیوان نوشد آب حیوانی

عاقبت رقیبم زد بوسه لعل جانان را

برد اهرمن آخر خاتم سلیمانی

یوسف عزیزم کو ای برادران رحمی

کز غمش به جان آمد حال پیر کنعانی

زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت

عاقلا مکن کاری کآورد پشیمانی

source

توسط ecokhabari.ir