انفجار بندر شهیدرجایی

اقتصاد۲۴- «خونسرخ» نام یک روستاست؛ روستایی در مجاورت اسکله شهید رجایی که قرار بود سال‌ها قبل از مکان فعلی جابه‌جا شود و کمی آن‌سوتر دوباره زندگی را از سر بگیرد. اما این اتفاق هیچ‌وقت نیفتاد. ظهر روز انفجار بندر شهیدرجایی، این روستای همسایه در تمام بخش‌های عمومی و مسکونی خسارت دید. تقریباً خانه‌ای از روستا نبود که در امان مانده باشد. بااین‌حال، اهالی می‌گویند هیچ مسئول دولتی برای برآورد خسارت آنان به روستا سر نزده است و فقط یک نماینده مجلس شورای اسلامی بدون دیدار با اهالی، یک شماره واتساپ در اختیار شورای روستا گذشته است که تصاویر ویرانی‌ها را برایش ارسال کنند. خونسرخی‌ها می‌گویند فراموش شدن بخشی از زندگی آنان است. سال‌هاست که آلودگی کارخانه آلومینیوم، نیروگاه و کارخانه کشتی‌سازی نیز به‌سمت این روستا روانه می‌شود.

در روستا همه‌چیز عادی به‌نظر می‌آید. ظهر بهار است و برای اهل بندر و ساحل، هوا مطلوب. دودی که حالا آنقدر زیاد نیست، در دوردست و آن‌سوی ساحل، از اسکله شهید رجایی به آسمان می‌رود و یادآوری می‌کند که «شرایط هنوز به حالت عادی برگشته است» گرچه حالا همه پنجره‌ها و در‌های شکسته از انفجار ۶ اردیبهشت در محوطه کانتینری بندر شهیدرجایی، تعمیر شده است و جز خرابی‌هایی بر مسجد و مدرسه چیز چندانی به چشم نمی‌آید. قدم زدن در روستا کمی شرایط را متفاوت می‌کند. هنوز ماشین‌هایی با سقف‌های مچاله و شیشه‌های شکسته هستند که گوشه‌ای از خیابان پارک شده‌اند. نخاله‌های حاصل از در‌ها و پنجره‌ها هم هنوز از گوشه‌وکنار خیابان جمع نشده است. بااین‌همه، «خونسرخ» زیباست؛ آن‌هم با صیاد‌ها و قایق‌های کوچکی که در میانه دریا، آرام تلوتلو می‌خورند.

منزل محمد

خانه «محمد» نخستین ایستگاه من در خونسرخ است. محمد با پدر و مادر و دو کودک میزبان من می‌شوند. جمعیت حدود ۴۰۰ خانواری روستا باعث شده همه یکدیگر را بشناسند. همه می‌دانند انفجار چه بر سر خانه‌های همسایه آورده است. پدر محمد می‌گوید: «در یک لحظه اصلاً نفهمیدیم چه اتفاقی افتاده است. فقط دیدیم در ورودی خانه پرت شد وسط خانه. همه شیشه‌ها هم‌زمان شکست. معلوم بود زلزله نیست، چون هیچ‌چیزی احساس نکردیم. اما یک صدای بلند داشت. به خودمان آمدیم و دیدیم کلی خرابی به بار آمده است. اوضاع در همه روستا همین‌طور بود. تمام خیابان‌ها و خانه‌ها پر از شیشه شد. حتی مسجد و مدرسه هم خراب شد. ما که نمی‌توانستیم خانه‌هایمان را این‌طوری رها کنیم. خودمان رفتیم تعمیر کردیم. کسی هم نیامد سراغ ما را بگیرد، بگوید چه بر سر شما آمده است.»


بیشتر بخوانید:فیلم/ ۱۱ نفر مفقودی در انفجار بندر شهید رجایی


«عبدالله»، یکی دیگر از اهالی، نیز روایتی مانند پدر محمد دارد: «در یک چشم‌برهم‌زدن همه‌چیز خراب شد. تلویزیون ما هم پرت شد و از کار افتاد. در برخی از خانه‌ها فقط در و پنجره نبود که آسیب دید؛ مثلاً کاشی و بخش‌هایی از سقف ریخت. وسایل منزل هم آسیب دید. اما مردم ناچارند آن بخشی را که می‌توانند، خودشان تعمیر کنند. صدای دهیار و اهالی شورای روستای ما هم که به جایی نمی‌رسد.»

نان در دریا

خانه‌های خونسرخ زیبا هستند. خانه‌هایی که عموماً با سنگ‌هایی به رنگ‌های روشن پوشیده شده‌اند. از معیشت اهالی می‌پرسم. محمد می‌گوید: «برخی صیاد هستند. برخی هم شغل‌های دیگر دارند. خیلی‌ها هم در کار سوخت هستند. چاره‌ای نیست. اینجا به‌جز کار بندر تقریباً شغل دیگری نیست. البته برخی از اهالی اینجا هم در خود شرکت‌های بندر کار می‌کنند. انفجار که رخ داد، دود تمام روستا را گرفت. باد همیشه همه آلاینده‌ها را به روستای ما می‌آورد. روستای ما محصور در میان صنایع بزرگ است. نیروگاه یک طرف و کارخانه آلومینیوم هم یک طرف. تمام آلودگی هر دو مستقیم به‌سمت ما می‌آید. بندر که منفجر شد، مسیر دسترسی ما به هر جای دیگری مسدود شد. چون فقط یک جاده وجود دارد. اگر اتفاقی در روستا می‌افتاد، ما جای فرار نداشتیم. باز هم خدا پدر «شهرک مسکونی بندر» را بیامرزد؛ ما خیلی از امکانات آن استفاده می‌کنیم. در روستای ما حتی یک مدرسه درست و حسابی وجود ندارد. بچه‌های ما حتی برای مدرسه به شهرک می‌روند. حالا این امکاناتی که نداریم یک طرف، وقتی انفجار رخ داد و ما آنقدر خسارت دیدیم هم یک نفر نیامد بپرسد چه بر سر شما آمده است؟»

خونسرخ بندرعباس

در ساحل خونسرخ آلاچیق‌هایی از سیمان ساخته شده است. آلاچیق‌هایی که به‌نظر می‌رسد بیشتر از گردشگران برای خود اهالی و به وقت استراحت استفاده می‌شود. چند مرد در یک آلاچیق گرم صحبت هستند که به جمعشان وارد می‌شوم. نگاهم به قایق‌هایی است که دورتر از ساحل به‌سمت خط افق دریا می‌روند: «صیاد نیستند؛ جنس می‌برند. قایق‌هایشان کوچک است، خیلی کار انجام نمی‌دهند. اما خلاصه هر کسی باید جوری نان دربیاورد. این دریا برای ما نعمت است. زندگی همه ما به آن بستگی دارد.»

اهالی روستا می‌گویند فقط یکی از نمایندگان هرمزگان در مجلس شورای اسلامی با شورای روستا تمام گرفت و یک شماره واتس‌آپ در اختیار آنان قرار داد

از ظهر انفجار می‌گوید: «شاید باور نکنید، اما وقتی انفجار رخ داد حتی دریا رنگ عوض کرد. چند روز ماهی نبود. دود تا بالای روستا رسید. فقط دود نبود؛ دود و گاز. تمام شیشه‌ها شکست و در‌های بسیاری از خانه‌ها از جا در آمد. من برای تعمیر خانه‌های خودم و مادرم حدود ۵۰ میلیون تومان هزینه کردم. فقط یک‌بار یکی از اعضای شورای روستا به ما گفت از همه خسارت‌های به‌بارآمده فیلم و عکس تهیه کنیم و آن را به یک شماره واتس‌آپ ارسال کنیم. شماره‌ای که گویا یکی از نمایندگان هرمزگان به شورای روستا داده است. اما خبری از پیگیری نشده است.»

منزل بنیامین

در خانه «بنیامین»، چندین نفر گرد هم آمده‌اند تا با هم صحبت کنیم. یکی از افراد حاضر در این جمع، عضو شورای روستاست، اما دوست ندارد نامی از او برده شود: «ما تلاش می‌کنیم که مردم بتوانند خسارت آسیب‌هایی را که انفجار به خانه‌ها وارد کرده است، از دولت بگیرند؛ اما دستمان به‌جایی نمی‌رسد. تلویزیون این خانه هم سوخته است. مردم خسارت زیادی دیدند. هزینه‌ها بالاست. درست است که اینجا به آن معنا که شما فکر می‌کنید فقیر نیستیم، اما بسیار محروم هستیم.»


بیشتر بخوانید:۱۸ پیکر ناشناس حادثه بندر رجایی تعیین هویت شد


بنیامین صاحب این خانه است. می‌گوید: «این انفجار توجه‌ها را به بندر و کارگرانش جلب کرد. اما باز هم کسی سراغی از خونسرخ نگرفت. آسیب خانه‌های ما جبران می‌شود، اما آنچه هر روز نیروگاه بر سر ما می‌آورد یا آلاینده‌های کارخانه‌های آلومینیوم و کشتی‌سازی را هیچ‌کس پیگیری نمی‌کند. دولت برای اینها اقدامی نمی‌کند.»

نباید اینجا بود

آلودگی‌های این روستا، که از سه محله نسبتاً مستقل تشکیل شده است، موضوع پوشیده‌ای نیست. روستایی که قرار بود با توسعه منطقه صنعتی در اطراف بندر شهیدرجایی، جابه‌جا شود. اما طرح جابه‌جایی با وجود گذشته بیش از یک دهه از تصویب، همچنان اجرا نشده است. یکی از مسئولان محلی می‌گوید اهالی خودشان تمایلی به جابه‌جایی ندارد. پس از انفجار بندر شهیدرجایی همه مسئولان محلی استان هرمزگان می‌گویند امکان مصاحبه ندارند و یا می‌خواهند نامی از آنان برده نشود. اما «حبیب مسیحی تازیانی»، مدیرکل حفاظت محیط‌زیست هرمزگان، صحبت می‌کند. او می‌گوید: «نیروگاه که بسیار قدیمی است و ادوات و تجهیزات آن هم بسیار قدیمی است. بار‌ها هم درباره این موضوع هم در دوره من و هم پیش از من، جلسه گذاشته شده است. اما تنها راه‌حل واقعی این است که روستا جابه‌جا شود. دو روستای دیگر هم در این محدوده بود که آنها جابه‌جا شدند. اما این روستا هنوز تعیین‌تکلیف نشده است.»

به‌دلیل آلودگی‌های محیط‌زیستی ناشی از استقرار صنایع در اطراف خونسرخ قرار بود این روستا جابه‌جا شود، اما طرح کوچ آن هرگز اجرا نشد

گویا خونسرخ نباید آنجا می‌بود. اجرا نشدن طرح کوچ این روستا پیش از استقرار صنایع بزرگ و آلاینده در اطراف آن، نه‌فقط موجب شد مخاطرات محیط‌زیستی آن برای اهالی بیشتر شود، بلکه حالا حوادثی که کسی انتظارش را نداشت، برایشان اتفاق افتاده است؛ مانند انفجار در یک ظهر بهاری.

از خونسرخ به‌سمت بندرعباس حرکت می‌کنم. در کنار جاده، نیروگاه بندرعباس دیده می‌شود که در حال مازوت‌سوزانی است. گویا باد قرار است این دود را هم به‌سمت خونسرخ ببرد.

منبع: روزنامه پیام ما

source

توسط ecokhabari.ir