صفحه اقتصاد –
سریال «جان سخت» تازه ترین محصول اختصاصی پلتفرم فیلمنت به نویسندگی و کارگردانی مصطفی تقیزاده و تهیهکنندگی سعید خانی از جمعه ۷ دی ۱۴۰۳ هر هفته ساعت ۸ صبح منتشر خواهد شد. در این سریال فرهاد اصلانی، مهرداد صدیقیان، امیرحسین هاشمی، مجتبی پیرزاده، الناز حبیبی، ماهور الوند، مجید یوسفی،نسرین مقانلو، مسعود کرامتی و… ایفای نقش کردهاند.
خلاصه داستان سریال جان سخت
سریال جان سخت قصه دوستانی را روایت میکند که برای کنار هم ماندن از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند. بحرانی در پیش است که روزهای خوب را تغییر می دهد …
خلاصه قسمت سیزدهم سریال جان سخت
یکی پشت سر پسری که می خواسته هانیه رو اذیت کنه میره و میزنه تو سرش بخاطر همین کسی از این قضیه چیزی نمی فهمه.
توی زندان فرزاد از یکی میپرسه زندانیا رو چقدر قبل اعدام میبرن سویت طرف میگه بعضیا رو ۲۴ ساعت بعضیا رو هم ۴۸ ساعت، حکم اعدام فقط چهارشنبه ها صبح اجرا میشه اگه خانواده داشته باشه میارن تا…
ادامه خلاصه داستان این قسمت را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت دوازدهم سریال جان سخت
بچه ها و مهران با ماشین میرن که کیف رو پیدا کنن توی تپه ها اشکان عکس رو نشون مهران میده و مهران توی کاغذ مینویسه شاید 10 جا توی این دره شبیه این باشه نشونی دقیق بده اشکان میگه فقط همینه. مهران مینویسه باید بیشتر بگردی تا اینو پیدا کنی. اشکان میگه از نزدیک ترینش که فکر می کنی شبیه اینه شروع کنیم و بعد همه سوار ماشین میشن و میرن.
رحیم میره پیش آقا ناصر و حکم فرزاد رو نشون میده و میگه
ادامه خلاصه داستان سریال جان سخت قسمت ۱۲ را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت یازدهم سریال جان سخت
فرزاد تو تخت دراز کشیده بود و هم سلولیش میاد و میگه چرا نیومدی نهار، میگه حالشو نداشتم، پنجشنبه که میشه حالم بد میشه یاد رفیقام میفتم که میرفتیم ساز میزدیم و تا صبح خوش میگذروندیم، تو زندون دلتنگی خیلی بَده.
شهرام تو حیاط مشغول مطالعه بود، زنش با دوچرخه میره بیرون، شهرام از حانیه میپرسه از رفیقات چه خبر؟ حانیه میگه یه حرفهایی زدیم فکر کنم به همین زودی ها باهاتون یه قرار بذاریم، اونا شما رو زیاد نمیشناسن باید بهتون اعتماد کنن. شهرام میگه جدا از آزادی رفیقتون پول خوبی به تک تکتون میرسه، حانیه میگه منکه از خدامه به آرزوهام میرسم، شهرام میگه اون آرزو مهمه ات چیه؟ حانیه میگه…
ادامه خلاصه داستان سریال جان سخت قسمت ۱۱ را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت دهم سریال جان سخت
احمد با تماسی که با پدرش میگیره متوجه میشه که بازم کارشون درست نشده خیلی عصبانی میشه از کار حامد، تموم سلول رو بهم میریزه و اونقدر به در میکوبه که دستش آسیب میبینه.
نگار هم وضعش از اون بدتر بهش حمله عصبی دست میده، پسرها می برنش درمونگاه.
شهرام از حانیه میخواد که اتاقش رو مرتب کنه، وقتی میبینه حانیه حالش بد هست ازش قضیه رو میپرسه، حانیه بهش توضیح میده که به هر دری زدیم نشد به بابای فرزاد هم گفتن…
ادامه داستان سریال جان سخت قسمت ۱۰ را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت نهم سریال جان سخت
سال هزار و سیصد و پنجاه و چهار
رحیم مشغول نوشتن نامه بود خواهرش آذر میاد ازش میپرسه برای کی نامه مینوسی؟ رحیم میگه بعدا بهت میگم، آذر میگه بالاخره براش نامه نوشتی؟ رحیم میگه هم من از ثریا خوشم میاد هم ثریا از من اما هیچکدوم رومون نمیشه بهَم بگیم. بعد از آذر میخواد که تو موقعیت مناسب نامه رو ببره به ثریا بده ، آذر در قبال گرفتن پول قبول میکنه. ثریا تو خونه بود که برادرش مست کرده از بیرون میاد و بهش میگه
ادامه داستان سریال جان سخت قسمت ۹ را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت هشتم سریال جان سخت
بیست و یک سال قبل ناصر با ثریا میرن محضر و سه دونگ خونه رو میزنه به نام ثریا تا اگه یه وقت نبود و مرد چیزی داشته باشه.
ثریا میگه یادت نبود که سه دونگ خونه رو زدی به نام من؟ ناصر میگه من حواسم نبود تو که میدونستی من نمیتونم تنهایی خونه رو بفروشم چرا نگفتی؟ ثریا میگه مگه تو از من چیزی پرسیدی از من نظری خواستی یا گفتی میخوام خونه رو بفروشم؟ ناصر میگه من میخوام نصفه پول رو بدم به رحیم تا احمد رو آزاد کنم. ثریا میگه ولی فکر نکردی آزادی احمد یعنی آزادی قاتل پسرت. وقتی فهمیدم میخوای با پول رضایت بدی قلبم له شد. ناصر میگه بیا بریم بنگاه امضا کن. ثریا میگه حتی اگه بمیرم نمیام بخاطر آزادی قاتل پسرم چیزی رو امضا کنم. ناصر میگه پس من 5 میلیارد رو از کجا بیارم؟ ثریا میگه…
خلاصه داستان سریال جان سخت قسمت ۸ را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت هفتم سریال جان سخت
فرزاد که تازه وارد زندون کرج شده بوده میره دوش بگیره اما چند نفر میریزن و نمیذارن که از حمام خارج بشه بهش میگن ملاقاتی داری برمیگرده می بینه احمد هست! احمد بهش میگه یه ساله خون خونمو می خوره که اینجا گیر کردم نمیتونم گوش قاتل برادرم رو بپیچونم حالا اینجا خدا رو می بینی خودش اومده ، کاظم رو که می شناسی؟ وقتی بهم گفت وسط زندونی های جدید دیده ات انگار دنیارو بهم دادن، احمد و رفیقاش میریزن سر فرزاد و میزننش، احمد میگه دعا کن دیگه نبینمت وگرنه تا روز اعدامت همین بساطه…
خلاصه داستان قسمت ۷ جان سخت را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت ششم سریال جان سخت
ماموران تردد به محض منتشر شدن اطلاعیه تحت پیگرد فرزاد ، اون رو دستگیر می کنند و میبرن. بچه ها و خانواده فرزاد با شنیدن خبر دستگیری فرزاد شوکه میشن، پلیس بارها و بارها از فرزاد می خواد تا صحنه اتفاق رو توضیح بده.
و حالا یکسال بعد
حمید با دزدی ماشین تو جاده، شاهین با تبلیغات تو اینستاگرام و نگار با فیلم گرفتن از آدمهای بینوا پول جمع میکنن برای آزادی فرزاد ، نگار میگه حدود …
ادامه داستان قسمت ۶ جان سخت را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت پنجم سریال جان سخت
حمید مجبور میشه سوئیچ رو برداره و بره صندوق عقب ماشین رو باز کنه، وقتی می خواد صندوق رو باز کنه میگه واقعا این تو دنبال فرزاد میگردی؟ مگه گوسفنده؟ در رو میزنه می بینن که…
ادامه خلاصه قسمت ۵ جان سخت را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت چهارم سریال جان سخت
حامد توی اسلحه خونه پادگان گیر افتاد، فتاحی پنجره اتاقک رو باز میکنه و میگه به من میگی بیا بیرون کار واجب دارم اومدی اسلحه بدزدی؟ من دیدم حالت بده گفتم بیام ببینمت. نمیدونستم منو میپیچونی. حامد میگه فتاحی بخدا من نمیخواستم دورت بزنم. فتاحی میگه چطوری اومدی؟ حامد میگه از دیوار پشتی پریدم تو. فتاحی میگه اگه میبردی پدرم رو در میوردن. حامد میگه قاتل داداشم غیبش زده میخواستم…
ادامه داستان سریال جان سخت قسمت چهارم را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت سوم سریال جان سخت
نگار میاد به اشکان میگه بره جلوی فرزاد رو بگیره داره میره خونشون، چون فرزاد فکر میکنه رفیقای وحید میرن خونه پدرشو و خانواده اش رو اذیت کنن. اشکان میره به فرزاد میگه این دیوونه بازیا چیه؟ فرزاد میگه بهتره برم خودم بهشون بگم چی شده. اشکان میگه الان صلاح نیست بری. فرزاد میگه نرم که بریزن سرشون. حمید میگه اینکارو که میکنی بیشتر به ضرر خودته بیا کمی فکر کن اگه خواستی بری خودم میبرمت. فرزاد میگه من فکرهامو کردم، شما خودتون رو بذارید جای من هر لحظه ممکنه یکی بره در خونمون…
ادامه داستان سریال جان سخت قسمت سوم را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت دوم سریال جان سخت
با تصادف وحید، فرزاد از صحنه تصادف فرار میکنه، وحید رو با آمبولانس به بیمارستان منتقل می کنن همراه با امیر و محسن، تو مسیر ترافیک میشه و محسن پیاده میشه با راننده ها بحث میکنه و آینه بغلهای ماشین ها رو میشکونه تا راه رو باز کنن.
حامد برادر وحید تو پادگان بعد از رژه زنگ میزنه به نامزدش الهام که اونم سر کلاس تو دانشگاه بود، باهاش قرار میذاره بعدازظهر برن بیرون بستنی بخورن، جناب سروان میاد و ازش میخواد گوشیش رو بده چون تو پادگان گوشی داشتن ممنوعه، مجبور میشه گوشی رو بده و اما جناب سروان میگه
ادامه خلاصه داستان را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت اول سریال جان سخت
سریال با دویدن فرزاد در دل کویر آغاز شد که با ترس انگار از چیزی فرار میکنه.
اتوبوس تور کویر به مقصد میرسه و مسافرها پیاده میشن همه دختر و پسر جوون. وحید به امیر و ناصر میگه واقعا نمیدونستید اینها میخوان بیان؟ امیر جواب میده نه، ولشون کن یه جور رفتارکن که انگار نه انگار.
اونورتر اشکان به دوستاش میگه وحید و رفیقاش منتظرن بپیچند به پامون، شاهین میگه نه دیگه اینجا جاش نیست هرکاری کردن شما…
ادامه داستان قسمت اول را در اینجا بخوانید.
تیزر سریال جان سخت
پوستر سریال جان سخت
source