فصل اقتصاد – امیرحسین عربپور / کارشناس اندیشکده دیپلماسی اقتصادی سقوط رژیم بشار اسد به منافع روسیه آسیب زیادی رسانده است. اول، فروپاشی سوریه ضربه جدی به اعتبار روسیه بهعنوان یک متحد قابل اعتماد است که نمیتواند بقای شرکای خود را تضمین کند. از زمان مداخله نظامی روسیه در سال 2015، ماشین تبلیغاتی مسکو، روسیه را بهعنوان ضامن ثبات و حافظ رژیمها در برابر فشارهای خارجی و تهدیدهای داخلی قرار داد. این تبلیغات همیشه بین اسد و سرنوشت متحدان آمریکایی، بهویژه حسنی مبارک، تشابهاتی ایجاد کرد. از دست دادن اسد، اعتماد متحدان احتمالی به تضمینهای روسیه را تضعیف خواهد کرد. حداقل، برای مسکو دشوار خواهد بود که ادعا کند «ما پشت متحدانمان را خالی نمیکنیم.»
افزون بر این، روسیه سرمایهگذاریهای خود در سوریه را نیز از دست داده است؛ نه فقط میلیونها دلار وام ارائهشده به رژیم اسد را . روسیه در سوریه تلاشهای زیاد از جمله تلاشهای نظامی داشت. با این حال، منبع تلفشده دیگری وجود دارد که قیمتی برای آن وجود ندارد: جان سربازان روسی و نیروهای واگنر. در جامعه روسیه از پوتین پرسیده میشود: «فداکاری آنها چه نتیجهای داشت؟» با این حال، حمله روسیه به اوکراین پوششی برای پوتین فراهم کرده و ماجراجوییهای ارتش روسیه در سوریه را تحتالشعاع قرار داده است.
با وجود اظهارات برخی کارشناسان روسی، آمریکا، ترامپ یا بایدن در خسارات روسیه در سوریه مقصر نیستند. زیانهای آن با اقدامات بازیگران منطقه -ترکیه و اسرائیل- مشخص شد. در نهایت، جاهطلبیهای آفریقایی مسکو نیز زیر سوال رفته است. پایگاه هوایی حمیمیم یکی از عناصر مهم عملیات لجستیک جهانی روسیه بود که انتقال نیرو و تسلیحات سنگین به آفریقا را تسهیل میکرد. اکنون روسیه نیاز فوری به بازسازی مسیرهای پشتیبانی خود دارد. این ممکن است، اما پول، زمان و تلاش زیادی میخواهد.
ضررها را بیش از حد برآورد نکنید
با این حال، ضررهای روسیه فاجعهبار نیست. اقتصاد جنگی این کشور که توسط اسد ایجاد شد، محیطی مسموم بود که تجار روسی برای فعالیت در آن تلاش میکردند. سرسختی اسد، امتناع او از سازش با مخالفان و همسایگانش و تعادل بیپایان بین مسکو و تهران، او را به شریک دشواری تبدیل کرد. اسد خود دلیلی برای پذیرش درخواستهای روسیه بهمنظور تغییر نمیدید. او در بازیهای سیاسی داخلی غوطهور بود و مواضع کسانی را که در آغاز جنگ داخلی در کنار او میجنگیدند تخریب یا تضعیف میکرد. حضور نظامی روسیه در سوریه برای مدت طولانی نمادی از وزن سیاسی مسکو در امور خاورمیانه بود. همچنین، این حضور نظامی روسیه در سوریه بود که تا حد زیادی باعث اتحاد فعلی این کشور با ایران شد.
تا سال 2024، اقتصاد سوریه با حمایت از تجارت غیرقانونی مواد مخدر و طرحهای فساد، نشانههایی از فروپاشی قریبالوقوع را نشان داد. ناامیدی در میان مردم و بیانگیزگی در یگانهای ارتش به اوج خود رسید و رژیم را به یک حالت توخالی تبدیل کرد. همه اینها در تضاد کامل با مناطق تحت حمایت ترکیه بود و امکان جایگزینی برای رژیم اسد را ایجاد کرد. برای روسها این به معنای یک انتخاب مهم بود: تکرار سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان و مسوولیت کامل مالی، اقتصادی و نظامی سوریه اسد، تامین مالی کامل اقتصاد آن و جنگ برای ارتش سوریه یا عقبنشینی. با توجه به جنگ اصلی پوتین در اوکراین، گزینه اول غیرواقعی بود.
سقوط دمشق، اگرچه ضربهای بیتردید به جاهطلبیهای روسیه در منطقه بود، اما کرملین را قادر ساخت تا از درگیری طولانیای که نیازی به آن نداشت، خارج شود. با سقوط اسد، مسکو این اهرم را از دست داد. همچنین بهوضوح نشان داده شد که برای روسیه خیلی زود (یا شاید خیلی دیر) است تا خود را به عنوان یک قدرت جهانی معرفی کند.
روسیه میتواند بماند
تغییر قدرت در سوریه میتوانست برای مسکو بدتر باشد. نیروهای اپوزیسیون تمایل خود را برای مذاکره با جهان خارج نشان داده و سازوکارهای دولتی را دستنخورده باقی گذاشتهاند. این برای روسیه مهم است. مسکو معمولا ترجیح میدهد با نهادهای دولتی به جای بازیگران غیردولتی معامله کند. به طور کلی، ممکن است هنوز جایی برای روسیه در سوریه پس از اسد وجود داشته باشد (اگرچه شانس مسکو برای حفظ کنترل بر پایگاههای نظامی حمیمیم و طرطوس بسیار کم است). تصویر روسها در چشم مردم سوریه مانند تصورشان از سایر حامیان اسد نیست. روسیه کانالهای ارتباطی خود را با نیروهای مخالف سوری حفظ کرد و حتی به صورت دورهای سعی کرد جایگزینی برای اسد پیدا کند. نیروهای مخالف سوریه بهخوبی درک میکنند که آینده این کشور نامشخص است. آنها روسیه را، اگر نه به عنوان یک دوست، بهعنوان یک بازیگر بیطرف میخواهند. حتی ممکن است برخی توافقات بین روسیه و مخالفان در آستانه یا در جریان حمله به دمشق منعقد شده باشد. سفارت روسیه در دمشق با آرامش نسبت به رویدادها عمل کرد، در حالی که مسکو با سرعت قابلتوجهی روابط دیپلماتیک با مخالفان برقرار کرد. مخالفان نیز موافقت کردند که در حال حاضر به پایگاههای روسیه در حمیمیم و طرطوس هجوم نبرند.
درسهای آموختنی
پس از سقوط اسد، روسیه احتمالا استراتژی «صبر کن و ببین» را اتخاذ و تلاش خواهد کرد بفهمد که چگونه نظم جدیدی در سوریه پدیدار خواهد شد. هدف اصلی مسکو حفظ حداقل سطح نفوذ از طریق حضور نظامی، بهعنوان مثال، در پایگاههای موجود خود یا از طریق تماس با دیگر بازیگران منطقه مانند ترکیه خواهد بود. در عین حال، مسکو تلاش خواهد کرد تا هزینهها را به حداقل برساند و خود را به سمت مناطق امیدوارکنندهتر در خاورمیانه، مانند پادشاهیهای عرب خلیجفارس تغییر دهد. سوریه مهم باقی خواهد ماند، اما دیگر عنصر اولویت استراتژیک روسیه در منطقه نخواهد بود. با این حال، وضعیت سوریه ممکن است تاثیر مهمی بر اوکراین داشته باشد.
یکی از نتایجی که استراتژیستهای کرملین ممکن است به دست آورند این است که سقوط اسد نتیجه دادن امتیازات بیش از حد به مخالفان، اجازه تبدیل شدن جنگ داخلی به یک درگیری طولانیمدت فرسایشی و شکست در بازپسگیری مناطق تحت کنترل دشمن بود. در اوکراین، این میتواند خود را در رد آتشبس یا مذاکرات نشان دهد. روسیه احتمالا موضع سختتری اتخاذ خواهد کرد و معتقد است که تنها با زور و تحمیل شرایط خود میتواند نتایج مثبت بلندمدت را تضمین کند.
source