موفقیت پارسا پیروزفر و هدی زینالعابدین در سریال در انتهای شب به یادمان آورد که این نوع نقش آفرینیها چقدر محتاج اعتماد دو بازیگر به همدیگر در نمایش بیواسطه احساساتشان است. و در این میان چیزی شکل میگیرد که به آن شیمیدو بازیگر میگویند. کنایه از فعل و انفعالات نادیده و احساسی میان دو کاراکتری که این دو بازیگر در حال ایفای نقش آن هستند. به شکلی متناقض همین شیمیمیان کاراکترهاست که موجب شده تا مثلا طبقه مذهبی به مقوله بازیگری به عنوان یک مسئله خاص نگاه کنند.
مروری داریم به موفقترین نمونههای زوج بازیگرهایی که توانستهاند گرمای یک رابطه واقعی میان کاراکترها را نمایش بدهند.
علی مصفا و لیلا حاتمی نوعی شیمیروی پرده را بازتاب میدهند که انگار پژواکی از رابطهشان در سالهای دور بوده و همچون یک گنج قدیمی میتوانند گاه به گاه سراغش بروند و گرد و خاکش را بتکانند و آن را نمایش دهند. انگار حضور این دو نفر در کنار هم بستهای از زیبایی، سکوت و حکایتهای ناگفته را به تماشاگر عرضه میکند. فیلم لیلا آغاز حیرانی این زوج زیبا بود. 28 سال قبل.
این دو نفر که در همین فیلم عاشق هم شدند و ازدواج کردند در 9 فیلم دیگر همبازی هم بودهاند تا نوعی اسپنسر تریسی و کاترین هپبورن وطنی را به نمایش بگذارند: در دنیای تو ساعت چند است؟ پله آخر، میکس، آسمان محبوب، سیمای زنی در دور دست، چیزهایی هست که نمیدانی، حکایت دریا، خوک و مرد بدون سایه. جالب آنکه آخرین فیلمیکه این دو روبهروی هم ظاهر شدند یعنی در مرد بدون سایه، متخاصمانهترین رابطه را با یکدیگر داشتهاند.
عاشقانهترین فیلم این دو نفر در دنیای تو ساعت چند است شاید اشارهای به هسته اصلی رابطه ابتدایی این دو نفر بوده باشد.به رغم دلنشین بودن حضور توامان این دو نفر در کنار هم روی پرده نقرهای، لیلا حاتمی مهمترین و بهترین بازیهای خود را با بازیگرهایی غیر از مصفا داشته است. مثلا با حامد بهداد(هر شب تنهایی، پیرپسر، نارنجیپوش وسعادت آباد) پیمان معادی (جدایی نادر از سیمین و بمب)، کوروش تهامی(رگ خواب) بهرام رادان (بیپولی و حکم). و خب خبر بد اینکه بعید است زوج مصفا و حاتمی را در فیلم جدیدی در کنار هم ببینیم.
پریناز ایزدیار و نوید محمدزاده در طی دو سال در سه فیلم در کنار هم ظاهر شدند. ابد و یک روز، متری شیش و نیم و سرخپوست. قرار بود این همکاری در چهارمین فیلم مشترکشان یعنی فیلم تفریق به اوج برسد که در تصمیم ناگهانی کارگردان ،ایزدیار با ترانه علیدوستی جایگزین شد. در ابد و یکروز این دو نفر در نقش خواهر و برادر یکدیگر بودند و در متری شیش و نیم هیچ صحنه مشترکی با هم نداشتند
اما همبازی بودن در این دو فیلم موجب شد تا در سومین همکاری خود در سرخپوست سطح دلپذیری از شیمیکنترل شده بین دو کاراکتر را به نمایش بگذارند و یک نوع ارتباط عاشقانه نجیبانه اما قدرتمند را به سینمای ایران عرضه کنند. ایزدیار در بقیه نقش آفرینیهای مهم خود مقابل هوتن شکیبا (ملاقات خصوصی)،محسن تنابنده (سه کام حبس) بهرام رادان (جیران ) و امیرجدیدی (لتیان و هت تریک) نشان داده که شیوه خاص خود را در نمایش رابطه با کاراکتر روبهرو دارد و از ابراز احساسات نهانی و یا کنترل نشده کاراکتر پرهیز میکند. شاید تنها استثناها همان سرخپوست، یکی دو سکانس در سریال طولانی جیران و لحظاتی در لتیان بوده باشد.
نوید محمدزاده اما در نمایش احساسات پنهان کاراکتر با بازی زیرپوستی و ماهرانه مطمئنا تبحر ویژهای دارد کما این که در سریال آکتور هم در مقابل هستی مهدوی و هم هانیه توسلی به خوبی توانست این احساسات خاموش کاراکتر خود را نمایش دهد. اوج این موفقیت به فیلم قدر نادیده تفریق بر میگردد و بازی در دو نقش مقابل ترانه علیدوستی (او هم در دو نقش).
ترانه علیدوستی به شکلی آشکار مقابل شهاب حسینی به بازیگر بهتری بدل میشود. چه در سریال بسیار طولانی شهرزاد و چه در فیلم فروشنده و همین طور درباره الی. اما بهترین نقش آفرینی او مطمئنا مقابل مانی حقیقی در فیلم پذیرایی ساده بوده است که در طول فیلم پینگپونگ کلامی شگفت انگیزی با هم داشتند و مشخص است که به عنوان بازیگر به همدیگر اعتماد خارقالعادهای دارند.
الناز شاکردوست در سه فیلم مقابل هوتن شکیبا ایستاده. در دو فیلم در نقش همسر او و در یک فیلم به عنوان نامزد. در هرسه فیلم شاکردوست قطب مثبت داستان بوده و همسرش قطب منفی و یا حداقل منبع دردسر و شرارت. این ترکیب در هر سه فیلم موفق ازآب درآمده است و نشان میدهد این دو بازیگر به خوبی در کنار هم میدرخشند. نوعی معصومیت در رفتارها و بازی این دو نفر متبلور میشود که شیمیمیان آنها را قابل باور میسازد.
هدیه تهرانی از بازیگرهایی است که معمولا نمیگذارد بازیگر روبهرویش در شیمیکاراکترها غرق شود و معمولا سهم زیادی را برای خود بر میدارد. اما دو همکاری او با فریبرز عربنیا استثناهایی آشکار محسوب میشوند که گرمای رابطه عاشقانه دو کاراکتر از پرده سینما عبور میکند. یک دلیلش احتمالا رویارویی با این واقعیت بوده که فریبرز عربنیا بازیگر بسیار خوبی است و سطح رفیعی از هنر بازیگری را به نمایش میگذارد که احتمالا تهرانی هم مسحور این هنر بوده است. هرچه هست در دو فیلم سلطان و شوکران حضور این دو بازیگر روبهروی هم و صحنههای دونفرهشان نتیجه فوقالعاده درخشانی به همراه داشته است.
جدا از پیمان معادی و سحر دولتشاهی در افعی تهران، باید از رویارویی درجه یک پارسا پیروزفر و هدی زینالعابدین در سریال در انتهای شب یاد کنیم. پارسا به نوعی هدیه تهرانی بازیگران مرد است. او به ندرت دریچه بروز احساسات متقابل را در فیلمهایش میگشاید اما در این سریال به هردلیلی این کار را با قدرت انجام میدهد.
شاید به خاطر اعتماد به کارگردان و یا بازیگر روبهرویش است. صحنههای دو نفره پیروزفر و زینالعابدین درخشان از آب درآمدهاند و به شکلی غیرمنتظره، باورپذیر و گرم حتی به وقت مشاجره و مخاصمه. این سطح از باورپذیری رابطه یک زوج نیازمند تلاش طاقت فرسا و تمرینات مستمر است.
source