خبر ناگوار سانحه در پرواز با پاراگلایدر برای رضا امیرخانی، رمان‌نویس، خلبان و منتقد اجتماعی برجسته کشورمان، جامعه ادبی و فرهنگی ایران را در شوکی عمیق فرو برده است. در روزهایی که این نویسنده خلاق با سطح هوشیاری پایین در بخش مراقبت‌های ویژه به سر می‌برد، دل‌های بسیاری از علاقه‌مندان به اندیشه و قلمش در انتظار معجزه‌ای برای بازگشت اوست.

امیرخانی بیش از یک نویسنده صرف بود؛ او یک پدیده‌ فرهنگی محسوب می‌شد که توانست با رویکردی نو و جسورانه، ادبیات داستانی ایران را به دغدغه‌های روزمره و آرمان‌های تاریخی پیوند بزند و مهم‌تر از همه، قشر وسیعی از جوانان را دوباره با کتاب و ساحت اندیشه آشتی دهد. رضا امیرخانی، مهندس هوافضا و خلبانی که قلم به دست گرفت، کوشید منطق مهندسی و اوج‌گیری پرواز را به ادبیات بیاورد. آثار او نه تنها در محتوا، بلکه در فرم نیز همواره تازه و رو به تحول بودند و او پیوسته تلاش می‌کرد ظرف‌های کهنه روایت را با مضمون‌های نو و دغدغه‌مند پر کند. عاشقانه فراموش‌نشدنی «من او» که شاید نقطه اوج شهرت امیرخانی و یکی از مهم‌ترین رمان‌های بعد از انقلاب باشد؛ روایتی عاشقانه-عارفانه در بستر تاریخ تهران و خانواده‌های اصیل آن که تصویری نو از عشق محجوب و جوانمردی در جهان معاصر ارائه داد و نسل جوان را با مفاهیم سنتی و معنوی به زبانی دلنشین آشنا ساخت. مسیری که از «از به» و «ارمیا» آغاز شد و در «من‌او» به بلوغ رسید در «قیدار» تکامل یافت. او در این رمان کهن‌الگوی لوطی‌گری و جوانمردی را در بافت اجتماعی و اقتصادی امروز بازآفرینی کرد؛ قهرمانی نه خیالی، بلکه انسانی آرمان‌خواه و عملگرا که در بزنگاه‌های اخلاقی، مسیر درست را برمی‌گزیند و یادآور می‌شود که آرمان‌ها تاریخ مصرف ندارند، بلکه تنها شیوه تحققشان متغیر است.

حتی رمان ناموفق «بیوتن» گامی جسورانه به‌سوی طرح مسئله بحران هویت، مهاجرت و بازگشت بود؛ روایتی دقیق از چالش‌های انسان ایرانی در جهان غرب و تلاش او برای پیوند دوباره با ریشه‌های فرهنگی و اعتقادی‌اش؛ اثری که نشان می‌دهد دغدغه امیرخانی درباره جهانی‌شدن، عمیق و اصیل است. در کتاب‌های غیرداستانی‌اش همچون «نشت نشا» و «نفحات نفت»  وجه منتقد اجتماعی او برجسته می‌شود؛ نقدهایی تحلیلی اما روایت‌محور و طناز که به ساختارهای مدیریتی، بوروکراسی و مسائل ریشه‌دار کشور، به‌ویژه در حوزه‌های اقتصادی و نفتی، می‌تازد و همه این‌ها نه از سر تخریب، که برآمده از دلسوزی و ایمان به امکان اصلاح درونی است. وجه انتقادی قدرتمندی که خود را در اثر داستانی «ره‌ش» هم نشان داد. سفرنامه‌های او، از «داستان سیستان» و «جانستان کابلستان» گرفته تا «نیم‌دانگ‌ پیونگ‌پیانگ»، تنها روایت سفر نیستند؛ تحلیل فرهنگ‌ها، سیاست‌ها و تاریخ منطقه از نگاه ناظری ایرانی-اسلامی‌اند که ذهن مخاطب را نسبت به تاریخ و جغرافیایش عمیق‌تر می‌کنند.

خدمات امیرخانی تنها خلق آثار فاخر نیست، بلکه نقشش در ترویج فرهنگ مطالعه و نوشتن است. او با شخصیت‌پردازی‌های واقعی، زبان امروزی و پرهیز از تکلف، توانست نسل بزرگی از جوانان را که از ادبیات جدی فاصله گرفته بودند، دوباره به خواندن بازگرداند. فعالیت‌های رسانه‌ای گسترده، ارتباط بی‌واسطه با مخاطبان و سبک زندگی آمیخته از تعهد فکری و جسارت عملگرایی، الهام‌بخش نسل تازه‌ای شد تا قلم به دست گیرند و اندیشه‌هایشان را در قالب ادبی بیان کنند. امیرخانی نشان داد ادبیات متعهد، اگر به‌روز، صادق و روایت‌محور باشد، می‌تواند همچنان جذاب، پرفروش و اثرگذار باقی بماند.

امیرخانی در کنار فعالیت‌های ادبی، منتقدی اجتماعی با صدایی صریح بود. نگاه او به نقد، نه تخریب، که عنصری ضروری برای پویایی و بقای نظام تلقی می‌شد. حتی درباره متنی که در جریان اعتراضات سال ۱۴۰۱ منتشر کرد و بازتاب گسترده یافت، باید تأکید کرد آن موضع‌گیری فریادی مشفقانه و دلسوزانه بود. او به‌عنوان نویسنده‌ای که پیوستگی عمیق با آرمان‌های انقلاب اسلامی دارد، خود را بخشی از این آرمان‌ها می‌دانست و به همین دلیل، نقدش متوجه انحراف‌ها، بوروکراسی‌ها و فاصله‌گرفتن‌های ساختاری بود؛ نقدی برای پاک‌سازی و اصلاح از درون، نه تقابل از بیرون. امیرخانی درد ملت و نظام را همزمان فریاد زد و خواستار بازگشت مسئولان به آرمان‌های اصیل انقلاب و نزدیکی بیشتر به مردم شد؛ رویکردی که از اصلاح‌گری عمیق و ریشه‌دار سرچشمه می‌گیرد.

جامعه ادبی ایران نیازمند این نگاه نوین
در روزگاری که ادبیات و هنر بیش از همیشه نیازمند صداهای مستقل، تحلیلگر و دغدغه‌مند است، نگاه امیرخانی که تلفیقی از دقت مهندسی، روح پرواز و شور نویسندگی است، ضرورتی حیاتی به شمار می‌آید. او هم در نفوذ به اعماق جان شخصیت‌ها توانمند بود و هم در نقد ساختار کلان اقتصادی و اجتماعی. چنین ترکیبی، الگویی بی‌بدیل برای نسل‌های آینده محسوب می‌شود. جامعه امروز ایران بیش از هر زمان دیگری به تحلیل‌های صادق، غیرسیاسی‌زده و آرمان‌خواهانه نیاز دارد. صداقت قلم او در مواجهه با ضعف‌ها و گره‌های ناگشوده، همان جرقه‌ای است که می‌تواند امید به اصلاح داخلی و تحول واقعی را زنده نگه دارد.
ما چشم‌به‌راه بازگشت این سرمایه فکری و فرهنگی به عرصه زندگی، قلم و پروازیم. امید آن‌که رضا امیرخانی با سلامت کامل، بار دیگر روایتگر داستان‌هایی نو و نگاهی تازه به این سرزمین باشد.

نوشته کتاب‌باز‌ها چشم‌انتظار بازگشت رضا امیرخانی اولین بار در روزنامه رسالت. پدیدار شد.

source

توسط ecokhabari.ir